عواقب نافرجام گناهان
با بررسی نمودن ایات و آثار دانشمندان اسلامی به این نتیجه می رسیم که آثار مثبت و یا منفی اعمال انسان هم در زندگی دنیوی و هم در آخرت نمایان خواهد گشت، اکنون بطور مختصر به آثار منفی گناهان اشاره می گردد و در ایات متعددی اینچنین اشاره گردیده است:
فَبَدَّلَ الَّذینَ ظَلَمُوا قَوْلاً غَیْرَ الَّذى قیلَ لَهُمْ فَاَنْزَلْنا عَلَى الَّذینَ ظَلَمُوا رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ:(۱)
پس آن ستمکاران حکم خدا را علاوه از آنچه که به آنان گفته شده بود تغییر دادند ( و در عوض )، ما نیز به کیفر بدکارى و نافرمانى بر ایشان عذابى سخت از آسمان نازل کردیم.
بلى مَنْ کسبَ سَیِّئَةً وَ اَحاطَتْ بِهِ خَطَیئَتُهُ فَاُولئِکَ اَصْحابٌ النّارِهُمْ فیها خالِدُونَ:(۲)
چرا نه! هر کسی که به کسب اعمال زشت دست زد، و کردار ناپسندش بر او احاطه کرد چنین کسانى اهل دوزخند و براى همیشه در آنجا خواهند بود.
فَکَیْفَ اِذا اَصابَتْهُمْ مُصیبَةٌ بِما قَدَّمَتْ اَیْدیهِمْ:(۳)
پس چگونه خواهد بود حال آنان وقتى به خاطر کردار زشتشان و آنچه با دست خود انجام دادند به وجودشان مصیبت و رنج برسد؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ ـ بقره، ۵۹ و ۸۱٫
۲ ـ بقره، ۵۹ و ۸۱٫
۳ ـ نساء، ۶۲ـ
فَاعْلَمْ اَنَّما یُریدُ اللهُ اَنْ یُصیبَهُمْ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَ اِنَّ کَثیراً مِنَ النّاسِ لَفاسِقُونَ:(۱)
پس بدان که خداوند مى خواهد آنان را به عقوبت بعض گناهانش دچار سازد و همانا بسیارى از مردم فاسق و بدکارند.
وَ لَوْ اَنَّ اَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکات مِنَ السَّماءِ وَ الاَْرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَاَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ:(۲)
و چنانچه مردم شهر و دیار همه ایمان آورده و پرهیزکار مى شدند، همانا درهاى برکات آسمان و زمین را به روى آنها مى گشودیم ولکن (چون آیات و حقایق و پیامبران ما را) تکذیب کردند، ما هم آنان را به کیفر کردار زشتشان رساندیم.
مِمّا خَطیئاتِهِمْ اُعْرِقُوا فَاُدْخِلُوا ناراً فَلَمْ یَجِدُوا لَهُمْ مِنْ دُونَ اللهِ اَنْصاراً:(۳)
و آن قوم از کثرت گناه، در طوفان عظیم غرق شدند، و به آتش دوزخ درافتادند، و غیر خدا براى خود هیچ یار و یاورى نیافتند.
وَ مَنْ یَعصِ اللهَ وَ رَسُولَهُ فَاِنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ خالِدینَ فِیها اَبَداً:(۴)
و هر که از فرمان خدا و رسولش سرپیچى کند البته کیفر او آتش دوزخ است که تا ابد در آن گرفتار خواهد بود.
در «بحار» جلد ۷۳ از صفحه ۳۱۲ به بعد در زمینه آثار و عواقب گناه، روایات بسیار مهمّى نقل شده که به قسمتى از آن آثار پر ارزش الهى توجه مى کنید:
حضرت صادق((علیه السلام)) از پدر بزرگوارش امام باقر((علیه السلام)) روایت مى کند که آن حضرت مکرّر مى فرمود:
ما مِنْ شَىْء اَفْسَدَ لَلْقَلْبِ مِنْ خَطیئَتِهِ، اِنَّ الْقَلْبَ لَیُواقِعُ الْخَطیئَةَ فَلا تَزالُ بِهِ حَتّى تَغْلِبَ عَلَیْهِ فَیَصیرُ اَعْلاهُ اَسْفَلَهُ:
چیزى براى دل انسان فاسد کننده تر از گناهى که مرتکب مى شود نیست، همانا قلب با گناه آمیزش پیدا مى کند و این سیه روزى ادامه مى یابد تا وضع قلب آنچنان شود که دیگر طاقت قبول حق را نداشته باشد.
و نیز آن حضرت مى فرماید:
اَما اِنَّهُ لَیْسَ مِنْ عِرْق یَضْرِبُ وَ لانَکبَة وَ لا صُداع وَ لا مَرَض اِلاّ بِذَنْب، وَ ذلِکَ قَوْلُ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِى کِتابِهِ: وَ ما اَصابَکُمْ مِنْ مُصیبَة فَبِما کبَتْ اَیْدِیکُمْ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثیر:(۵)
رگى از بدن شما زده نمى شود، و پائى نمى شکند، و به سَردردى و مرضى دچار نمى شوید مگر اینکه گناهى مرتکب شده باشید، و این است معناى قول خداوند در قرآن مجید که فرمود: «آنچه مصیبت و بلا به شما مى رسد در ارتباط با گناهان شماست و بسیارى از آن را هم مورد بخشش قرار مى دهد».
امیرالمؤمنین((علیه السلام)) مى فرمود:
لا تُبْدِیَنَّ عَنْ واضِحَة وَ قَدْ عَمِلْتَ الاَْعْمالَ الْفاضِحَةَ، وَ لا یَأْمَنُ الْبَیاتَ مَنْ عَمِلَ السَّیِّئاتِ:
آنگونه که دندانهایت آشکار شود نخند در حالى که اعمال رسوا کننده اى انجام داده اى، و از حوادث و بلاهائى که به خاطر بدیهایت شب هنگام بر تو فرو مى ریزد و آن عذاب الهى است در امان مباش.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ ـ مائده، ۴۹٫
۲ ـ اعراف، ۹۶٫
۳ ـ نوح، ۲۵٫
۴ ـ جنّ، ۲۳٫
۵ ـ شورى، ۳۰٫
حضرت باقر((علیه السلام)) فرمود:
اِنَّ الْعَبْدَ لَیُذْنِبُ الذَّنْبَ فَیُزْوى عَنْهُ الرِّزْقُ:
همانا عبد مرتکب گناه مى شود و به خاطر آن گناه به رزق و روزیش لطمه وارد مى گردد.
حضرت صادق((علیه السلام)) فرمود:
اِذا اَذْنَبَ الزَّجُلُ خَرَجَ فِى قَلْبِهِ نُکْتَةٌ سَوْداءُ، فَاِنْ تابَ انْمَحَتْ، وَ اِنْ زادَ زادَتْ حَتّى تَغْلِبَ عَلى قَلْبِهِ فَلا یُفْلِحُ بَعْدَها اَبَداً:
زمانى که مرد گناهى مرتکب شود، نقطه سیاهى در قلبش پدید مى شود، اگر از گناهش توبه کند آن نقطه محو مى گردد، و هنگامى که بر گناه بیفزاید آن نقطه سیاه افزوده مى شود تا تمام صفحه ملکوتى قلب را در خود بپوشاند، آن وقت است که درِ رستگارى براى همیشه به روى او بسته مى شود.
حضرت امام باقر رضی الله عنه می فرماید:
اِنَّ الْعَبْدَ یَسْأَلُ اللهَ الْحاجَةَ فَیَکُونُ مِنْ شَأْنِهِ قَضاءُها اِلى قَریب اَوْ اِلى وَقْت بَطىء فَیُذْنِبُ الْعَبْدُ ذَنْباً فَیَقُولَ اللهُ تَبارَکَ وَ تَعالى لِلْمَلَکِ: لا تَقْضِ حاجَتَهُ وَ احْرِمْهُ اِیّاها، فَاِنَّهُ تَعَرَّضَ لخَطى، وَ اسْتُوْجَبَ الْحِرمانَ مِنّى:
همانا بنده ای از خداوند درخواست حاجت مى کند، شأن آن عبد اقتضا دارد حاجتش زود یا دیر داده شود، وانگاه مرتکب گناهى مى شود، خداوند به ملک ور قضاى حاجت مى فرماید; حاجتش را مده و او را محروم از اجابت خواسته کن، او خود را در معرض خشم من قرار داده، و لزوم محرومیت از رحمتم را براى خویش فراهم کرده است.
حضرت امام صادق رضی الله عنه می فرماید:
اِنَّ الرَّجُلَ یَذْنِبُ الذَّنْبَ فَیُحْرَمُ صَلاةَ اللَّیْلِ، وَ اِنَّ الْعَمَلَ السَّیِّئَى اَسْرَعُ فِى صاحِبِهِ مِنَ السِّکِّینِ فِى اللَّحْمِ:
همانا مرد مرتکب گناه مى شود، پس به سبب آن از نماز شب محروم مى گردد، به حقیقت که عمل زشت اثرش در انسان از کارد در گوشت سریع تر است.
از حضرت امام رضا رضی الله عنه روایت شده:
هر گاه بندگان گناه جدیدى مرتکب شوند، گناهى که تا آن زمان سابقه نداشته، خداوند هم آنان را به بلاى تازه اى که قبلا نبوده مبتلا مى کند.
حضرت صادقرضی الله عنه از قول حضرت حق بازگو مى کند:
اِذا عَصانِى مَنْ عَرَفَنِى، سَلَّطْتُ عَلَیْهِ مَنْ لایَعْرِفُنِى:
آن که مرا مى شناسد هرگاه گناه کند، بر او مسلط مى کنم کسى که مرا نمى شناسد.
باز هم آن حضرت مى فرماید:
اِنْ کانَتِ الْعُقُوبَةٌ مِنَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ النّارَ فَالْمَعْصِیَةٌ لِماذا؟
اگر عقوبت از جانب خداوند آتش دوزخ است پس معصیت براى چه؟
رسول خدا صلى الله علیه وآلهفرمود:
عَجِبْتُ لِمَنْ یَحْتَمى مِنَ الطَّعامِ مَخافَةَ الدّاءِ کَیْفَ لایَحْتَمى مِنَ الذُّنُوبِ مَخافَةَ النّارِ؟
تعجب مى کنم از کسى که به خاطر ترس از بیمارى از غذا پرهیز مى کند، ولى به خاطر ترس از عذاب الهى از گناه خوددارى نمى نماید.
رسول خدا((علیه السلام)) فرمود:
مِنْ عَلاماتِ الشِّقاءِ: جَمُودُ الْعَیْنِ، وَ قَسْوَةُ الْقَلْبِ، وَ شِدَّةُ الْحِرْصِ فِى طَلَبِ الرِّزْقِ، والاِْصْرارُ عَلَى الذَّنْبِ:
از نشانه هاى شقاوت: خشک چشمى، قساوت قلب، شدت حرص در طلب رزق، و اصرار بر گناه است.
امیرالمؤمنین((علیه السلام)) از رسول خدا((صلى الله علیه وآله)) روایت مى کند:
اِذا غَضِبَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلى اُمَّة وَ لَمْ یُنْزِلْ بِهَا الْعَذابَ، غَلَتْ اَسْعارُها، وَ قَصُرَتْ اَعْمارُها، وَ لَمْ تَرْبَحُ تُجّارُها، وَ لَمْ تَزْکُ ثِمارُها، وَ لَمْ تَغْزُرْ اَنْهارُها، وَ حُبِسَ عَنها اَمْطارُها، وَ سُلِّطَ عَلَیْها شِرارُها.(۱)
هنگامى که خداوند بر امّتى به خاطر کثرت گناه غضب کند و عذاب بر آنان نفرستد، آنان را به بلاهائى از قبیل: گرانى جنس، کوتاهى عمر، بى سود ماندن تجارت تجّار، پرورش نیافتن میوه جات، پرنشدن نهرها از آب، حبس شدن باران، و تسلّط اشرار دچر مى کند.
این بود قسمتى از آثار و عواقب گناهان که در قرآن مجید و روایات بیان شده است.
خوشا کسى که در این عالم خراب آباد *** اساس ظلم فکند و بناى داد نهاد
بیا بیا که از آن رفتگان به یاد آریم *** که رفته اند و از ایشان کسى نیارد یاد
مکن اقامت و بنیاد خانمان مفکن *** که دست حادثه خواهد فکندش از بنیاد
توانگرى که درِ خیر بر فقیران بست *** درى ز عالم بالا به روى او نگشاد
کسى که یافت بر احوال زیردستان دست *** به ظلم اگر نستاند خداش خیر دهاد
صنوبرا تو چه دل بسته اى به هر شاخى *** چو سرو باش که از بار دل شوى آزاد
چه خوش فتاد هلالى به بند خانه عشق *** برو غلامى این خاندان مبارک باد
گناه بیمارى است
بدون شک هر انسانى تحت هر شرایطى از مادر خود در عین سلامت وارد دنیا مى شود.
او به همراه خود عقل و وجدان و اختیار را که مناط تکالیف الهیه و قبول حقایق ملکوتیه و واقعیات عرشیّه است به دنیا مى آورد.
اگر این کودک سالم و این موجود آراسته به فطرت توحیدى و پیراسته از آلودگیهاى روانى در دامن پدر و مادرى مؤدّب به آداب انسانیت، یا جامعه اى سالم، یا مدرسه اى واجد شرایط، یا کارگاهى از هر جهت صحیح قرار بگیرد، مؤدب به آداب مى شود، و انسانى جامع و با فضلیت به بار مى آید.
ولى با کمال تأسف بیشتر کودکان به خانه اى قدم مى گذارند که آثار تربیت الهى و انسانى در آن خانه کم است، یا اگر باشد قدرت مقابله با محیط خراب اجتماع را ندارد، کودک از خانه سالم خارج مى شود، ولى در دامن آلودگیهاى بیرون مى افتد و دچار انحرافات اخلاقى و عملى مى شود، گرچه هیچ یک از عوامل انحراف، عذرى براى او در پیشگاه حق و انسانیّت ایجاد نمى کند، چون با قدرت اختیار و عقل و وجدان مى تواند دست به دامن اولیاء الهى برساند و خود را از مهالک حفظ کند.
در هر زمانى و تحت هر شرایطى مى توان از انبیاء الهى و از مسائل ملکوتى و از مردان راه حق خبر گرفت، این طور نیست که باب هدایت به تمام معنى به روى انسان بسته باشد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ ـ «خصال» ج۲، ص۱۲٫
حضرت على((علیه السلام)) در زمینه عدم معذوریت انسان به خاطر گناه و معصیت در پیشگاه الهى در دعاى کمیل عرضه مى دارد:
فَلَکَ الْحُجِّةُ عَلَىَّ فِى جَمیعِ ذلِکَ وَ لا حُجُّةَ لى فِیما جَرى عَلَىَّ فیهِ قَضاءُکَ، وَ اَلْزَمَنى حُکْمُکَ وَ بَلاءُکَ:
الهى در تمام امورى که راه مخالفت با تو را پیمودم تو را بر من حجت است و مرا بر آنچه بر من از گناه رفته است و حکم و امتحان و آزمایش تو مرا بر آن ملزم ساخته، بر تو هیچ حجتى نخواهد بود.
انسان سالم در محیط آلوده منزل دچار گناه دروغ، غیبت، تهمت، تکبر و حرص و بخل و شهوات غلط مى گردد، در صورتى که محیط خانه سالم باشد ممکن است در خارج از منزل دچار گناهان و معاصى گردد، ولى باید بداند که این گناهان ذاتى او نیست بلکه تمام آنها عارض بر او شده، مانند آدم سالمى که از هواى آلوده یا از آب آلوده یا از غذاى فاسد دچار انواع بیماریها مى شود.
گناهکار باید گناه را بیمارى و مرض به حساب آورد و بداند که تمام آنها قابل علاج است.
راه علاج گناهان
هیچ گناهى نیست مگر اینکه راه جدائى و فرار از آن را آئین الهى به انسان نشان داده است.
قرآن مجید و روایات و تاریخ، گنهکارانى را نشان مى دهد که بر اثر بارقه الهى بیدار شده و به علاج گناهان خود برخاستند، و بعضى از آنان از اولیاء خدا و عرفاى شامخ و معلم اخلاق و حقیقت شدند.
بیمار باید به این معنى توجه کند که طبیب این بیمارى، خدا و انبیاء و امامان، و نسخه علاج، و روایات، و راه رسیدن به این طبیبان و نسخه هاى شفابخش، توبه است.
چون دانستیم گناه بیمارى است، و علاج آن صد در صد امکان پذیر است، و آیات و روایات خداوند را قبول کننده توبه و رحیم و بخشاینده و غافر معرفى مى کند، یأس از علاج مساوى با کفر است.
اِنَّهُ لایَیْئَسُ مِنْ رَوْحِ اللهِ اِلاَّ الْقَوْمُ الْکافِرُونَ:(۱)
همانا جز کافران کسى از رحمت خدا نومید نمى شود.
قُلْ یا عِبادِىَ الَّذینَ اَسْرَفُوا عَلى اَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللهِ اِنَّ اللهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً اِنَّهُ هُوَ الْغَفُورَ الرَّحیمُ:(۲)
اى رسول من به بندگانم که بر خود در امور زندگى و اخلاقى و عملى تجاوز روا داشته اند بگو: هرگز از رحمت خدا ناامید مباشید، البته خدا تمام گناهان را چون توبه کنید خواهد بخشید، که او خدائى بسیار آمرزنده و مهربان است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ ـ یوسف، ۸۷٫
۲ ـ زمر، ۵۳٫
نباید انسان از رحمت خداونی نا امید گردد
مسئله یأس و ناامیدى گنهکار از رحمت حق، و تلقین این معناى خلاف به قلب که وضع من به صورتى است که خداوند هرگز مرا قبول نمى کند، برگشتش به این معناست که حضرت حق قدرت بر بخشیدن و عفو مرا ندارد.
محدود کردن قدرت حق در اندیشه و فکر، در حقیقت تهمت به حضرت او، و جناب او را چون مخلوق انگاشتن است، و این گونه تفکر نسبت به وجود مقدّسى که قدرتش بى نهایت در بى نهایت است گناهى بس عظیم و ستمى بس بزرگ است.
قرآن مجید نومیدى از رحمت حق را اندیشه آلوده و فکر ناپاک گمراهان مى داند:
وَ مَنْ یَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ اِلاَّ الضّالُّونَ:(۱)
و کسى بجز مردم گمراه از رحمت خداوند نومید نیست.
حضرت صادق((علیه السلام)) از قول یکى از حکما نقل مى کند که فرموده:
اَلْیأسُ مِنْ رَوْحِ اللهِ اَشَدُّ بَرْداً مِنَ الزَّمْهَریرِ:
ناامیدى از رحمت خدا به شدت سردتر از زمهریر است.
کنایه از اینکه به قدرى این حالت در وجود انسان حالت خنکى است که هیچ عاقلى و عالمى و صاحب اندیشه اى به آن اعتنا ندارد، چرا که گنهکار که از هر جهت محدود است در برابر دریائى بى نهایت در بى نهایت از رحمت و لطف و کرم و احسان قرار دارد، و ناامیدى وى هیچ گونه قابل توجیه نیست.
رسول خدا((صلى الله علیه وآله)) مى فرماید:
یَبْعَثُ اللهُ الْمُقْنَطینَ یَوْمَ الْقِیامَةِ مُغْلَبَةً وُجُوهُهُمْ ـ یَعْنى غَلَبَةَ السَّوادِ عَلَى الْبَیاضِ ـ، فَیُقالُ لِهُمْ: هؤُلاءِ الْمُقْنَطُونَ مِنْ رَحْمَةِ اللهِ تَعالى:
نا امیدان را در قیامت به صورتى که روسیاهى آنان بر سپید روئى شان غلبه دارد وارد محشر مى کنند، سپس علیه آنان فریاد مى کشند: اینانند ناامیدان از رحمت الهى.
حدیثت نامه را تعویذ جان شد *** قلم را نام تو ورد زبان شد
دگر از خود چه گلها مى توان چید *** به راهت خار مغز استخوان شد
به نرمى با درشتان مى توان ساخت *** زبان هم خانه دندان از آن شد
به این راهى که دل در پیش دارد *** نیارد راهزن بى کاروان شد
به گیتى هر که نام او سفر کرد *** غریب عالم امن و امان شد
به خارپاى من تا دیده وا کرد *** ز چشم نقش پایم خون روان شد
بکن کسب کمال از حق پرستان *** به حقّ حق که آدم مى توان شد
در این گلشن کلیم از سیر چشمى *** ز گل قانع به خار آشیان شد
بازگشت به حق
اکنون که دانستى، صد در صد سالم از مادر به دنیا آمده اى، و گناه چیزیجز اثرگیرى از محیط آلوده، و هواى نفس، و به عبارت دیگر چیزى جز یک عارضه و بیمارى نیست، و این بیمارى قابل علاج است، و راه علاج آن منحصراً رجوع به خدا و عمل به نسخه شفابخش او قرآن مجید است، و یأس و ناامیدى از رحمت او جز ضلالت و گمراهى و کفر چیزى نیست، به مقام با عظمت توبه و شرایط آن و درجات این موهبت عظیم الهى و آثار دنیائى و آخرتى آن توجه کن.
توبه درى از درهاى رحمت، و عنایتى از عنایات عظیم الهى، و نعمتى از نعم بى نظیر حضرت محبوب است، که محض علاج بیمارى گناه، و شفاى گناهکاران قرار داده شده.
رویگردان از این عنایت، و متوقف از این حرکت، و بى توجه به این واقعیت، و دلسرد از این حقیقت، به فرموده قرآن مجید از ستمکاران و ظالمان است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ ـ حجر، ۵۶٫
وَ مَنْ لَمْ یَتُبْ فَاُولئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ:(۱)
و آنان که (از گناهان خود به عمل صالح و اخلاق حسنه) بازنگردند از طایفه ستمکارانند.
توبه عبادتى بزرگ و طاعتى عظیم است که حضرت حق در قرآن مجید نسبت به آن همچون سایر عبادات امر واجب دارد:
وَ اَسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا اِلَیْهِ اِنَّ رَبّى رَحیمٌ وَدُودٌ:(۲)
و از خداى خود طلب مغفرت و آمرزش کنید، سپس از تمام گناهان خود به حضرت او بازگردید و به پیشگاهش توبه و انابه کنید، که او بسیار مشفق و مهربان است.
وَ تُوبُوا اِلَى اللهِ جَمیعاً اَیُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ:(۳)
و همه به خدا بازگشت کنید اى اهل ایمان، تا به فلاح و رستگارى برسید.
یا ایُّهَا الَّذینَ آمَنُوا تُوبُوا اِلَى اللهِ تَوْبَةً نَصُوحاً:(۴)
اى اهل ایمان به خداوند بازگشت کنید بازگشتى خالص و پایدار.
خداوند مهربان توبه واقعى را قبول مى کند
وز هُوَ الَّذى یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عَبادِهِ وَ یَعْفُوا عَنِ السَّیِّئاتِ وَ یَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ:(۵)
و به حقیقت اوست خدائى که توبه بندگانش را مى پذیرد، و گناهانشان را عفو مى نماید، و مى داند آنچه را انجام مى دهید.
غافِرِ الذَّنْبِ وَ قبِلِ التَّوْبِ شَدیدِ الْعِقابِ ذِى الطَّوْلِ لااِلهَ اِلاَّ هُوَ اِلَیْهِ الْمَصیرُ:(۶)
خداوندِ بخشنده گناه و قبول کننده توبه و سخت کیفر و صاحب نعمت و رحمت; جز او خدائى نیست، و بازگشت همه به سوى اوست.
در این دو آیه به این معنا توجه مى دهد که هم توبه و بازگشت عبد گنهکار را مى پذیرم، و هم گناه او را از پرونده اش محو مى کنم و وى را مورد عفو و مغفرت قرار مى دهم.
نزدیک به سى و چند بار قرآن مجید در آیاتى بس مهم مسئله عفو حضرت حق را تائب مطرح کرده است.
نزدیک به دویست و سى و دوبار توجه به مسئله غفران و مغفرت در آیات کریمه کتاب حق داده شده است.
و قریب به دویست و هفتاد و شش بار به مسئله با عظمت رحمت در کتاب الهى اشاره شده است.
این همه سند، آنهم در قرآن، شدیدترین دلخوشى را براى بازگشت گنهکار به حضرت حق، و جدا شدن از معاصى ظاهرى و باطنى مى دهد. با این حساب به قول حضرت سجاد در مناجات تائبین، براى گناهکار در مسئله توبه چه عذرى باقى مى ماند؟
فَما عُذْرُ مَنْ اَغْفَلَ دُخُولَ الْبابِ بَعْدَ فَتْحِهِ؟
پس عذر آن که ورود به حضرت تو را بعد از باز شدن این دراز دست نهاده چه خواهد بود؟!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ ـ حجرات، ۱۱٫
۲ ـ هود، ۹۰٫
۳ ـ نور، ۳۱٫
۴ ـ تحریم، ۸٫
۵ ـ شورى، ۲۵٫
۶ ـ غافر(مؤمن)، ۳٫
به صحراى هوس تا کى دلا سر در هوا گردى *** نمى بینى رهى ترسم که گم گردى چو واگردى
تو بر تن کى توانى چار تکبیر فنا گفتن *** که هر جا چار راهى بنگرى خواهى گدا گردى
به تن نقش حصیر فقر وقتى دلنشین گردد *** که از محنت شکسته استخوان چون بوریا گردى
ز پا افتادگان را در جوانى دستگیرى کن *** به پیرى گر نمى خواهى که محتاج عصا گردى
سر خجلت ز شرم کرده ها اکنون به زیر افکن *** چه منّت بر حیا دارى چو از پیرى دو تا گردى
نمى گویم که بار دوشِ کس شو اینقَدَر گویم *** که در میخانه عیب است ار به پاى خویش وا گردى
نقاب غنچه چون بگشاد دیگر بسته کى گردد *** مباد اى گل جدا از پرده شرم و حیا گردى
خدنگ طعنه دایم سوى تیر انداز برگردد *** کسى را قدر مشکن گر نخواهى کم بها گردى
چو در دام غمى افتى پر و بال اینقَدَر مى زن *** که باشد قوّت پرواز اگر روزى رها گردى
کلیم این شیوه تر دامنان است از تو کى زیبد *** که همچون موج هر جانب به دنبال هوا گردى
توجه به گناه و اینکه قدم گذاشتن در دایره انحراف، ستم بر نفس و ظلم به حقوق حق، و رعایت ننمودن جانب مردم است، و داراى آثار خطرناک و غیر قابل تحمّل است، و گناه جز هدر دادن عمر و خود را ظرف زباله شیطان قرار دادن چیزى نیست، طوفان اندوه و ندامت و حسرت و پشیمانى را در فضاى قلب برمى انگیزد، و لازمه این حسرت و اندوه و شرم و حیا را که عزم بر ترک و جزم بر خوددارى از گناه در آینده است به دنبال مى آورد.
پشیمان از گناه باید به این معنى دقت کند که گناهان گذشته او از چه نوع گناه بود؟
اگر گناه او عبارت از ترک واجبات الهى و انجام محرمات شرعیه بوده توبه اش به این است که قضاى واجبات از دست رفته را از قبیل نماز، روزه، حج، خمس، زکات بجاى آورد، و محرمات الهیه را از قبیل زنا، شراب، قمار، دروغ، تهمت، غیبت، بخل، حسد، کینه و…ترک کند.
اگر گناه او در رابطه با حقوق مردم و اموال دیگران بوده از قبیل ربا، رشوه، غصب مال یتیم، حق مظلوم، تقلّب و حیله در کسب، سرقت، لازم است حق هر کسى را به هر صورت جزء اموال خود آودره به او برگرداند و خلاصه خود را از حقوق حق و حقوق خلق پاک کرده و نسبت به آینده در انجام واجبات و ترک محرمات و حفظ حقوق مردم در هر زمینه بکوشد تا مورد قبول حضرت محبوب واقع شود، و از عذاب وجدان، و آتش جهنم برهد، و استحقاق رضایت رضوان الهى را پیدا کند.
توبه جامع و کامل در روایتى از امیرالمؤمنین رضی الله عنه توضیح داده شده:
شخصى در حضور آن حضرت گفت: «اَسْتَغْفِرُاللهَ» حضرت فرمود: مادر به عزایت گریه کند، آیا مى دانى استغفار چیست؟ استغفار درجه بلند مقامان و صدرنشینان عالم اعلى است و تحقق آن به شش چیز است:
۱ ـ پشیمانى و حسرت نسبت به گذشته.
۲ ـ عزم بر ترک گناه براى همیشه.
۳ ـ ادا کردن حقوق مردم به طورى که هنگام مرگ خدا را ملاقات کند در حالى که حق کسى بر عهده اش نباشد.
۴ ـ تدارک کردن واجبات ضایع.
۵ ـ آب کردن گوشتى که از حرام و لذّات حرام بر بدن روئیده و آوردن گوشت تازه در مدار توبه.
۶ ـ چشاندن زحمت عبادت بر بدن، در مقابل آنهمه خوشى و لذّتى که از گناه و معصیت برده.
هرگاه این شش برنامه ادا شد آنگاه بگو: اَسْتَغْفِرُاللهَ.(۱)
وجوب توبه
توبه از معاصى و بازگشت از گناهان چه کبیره و چه صغیره به اتفاق جمیع علما در پرتو آیات و آثار الزامی می باشد، البته برای پذیرش توبه، علمای اسلامی شرایطی را مطرح نموده و در صورتی مراعات نمودن این شرایط، انشاء الله توبه انسانهای گناهکار بدون تردید پذیرفته می شود، البته این را هم باید مد نظر داشت که در صورت بروز گناه و معصیت دو نوع حقوق ضایع می گردد که یکی متعلق به حقوق الهی و دیگری در ارتباط باحقوق مخلوقات و انسانها می باشد. برای پذیرش توبه از حقوق الهی سه شرط لازم می باشد:
۱: پشیمان شدن از گناهانی که مرتکب شده ۲: ترک کردن آن گناهان ۳: بعد از توبه کردن شخص توبه کننده نباید گناهان قبلی خویش را بعنوان افتخار یاد بکند.
و برای توبه کردن از حقوق مخلوقات و انسانها علاوه از شرای فوق شرطی دیگر هم وجود دارد و آن اینکه باید در پی این باشد که صاحب حق را به نوعی راضی کنند از اینکه حقش را اعاده نماید و یا از صاحب حق حلالیت طلب بنماید.
نسان را با گران ترین قیمت به حساب مى آورند.
سخن عشق نه حد من و توست *** عشق گوید سخن عشق درست
خانه از غیر اگر پردازى *** ساز و برگى پى مهمان سازى
آب و جارو زنى این ایوان را *** تخت عزت بنهى سلطان را
راست سازى ز حجاز و ز عراق *** پرده شور و نواى عشاق
از سماع آتش جان تیز شود *** شرر شعله وز آن تیز شود
دو جهان درد و صُداع است صُداع *** بى جهان شور سماع است سماع
با خودى آب حلال است حرام *** بیخودى جام وصال است مدام
با خودى شهد خورى زقومى *** بیخودى هر چه خورى مرحومى
با خودى کافر مطلق باشى *** بیخودى دستخوش حق باشى
با خودى قتل و مقتولى تو *** بیخودى قابل و مقبولى تو
با خودى هر چه کنى شیطانى *** بیخودى در کنف رحمانى
بر دل از خویش حجاب است تو را *** بر رخ خویش نقاب است تو را
نیست شو یکسره از هستى خویش *** باش بیگانه ز خویش اى درویش
«لا» شدى عزّت «الاّ»ش ببین *** طور دل غرق تجلاّش ببین
در نمد آینه پر برق بود *** نمد افتد به یقین شرق بود
مطلع الشمس سکندر باشى *** چشمه خضر قلندر باشى
اى دل ارنقش خدا مى جوئى *** در جهان طور لقا مى جوئى
نقش و نقاش طلب کن از خود *** خاص او باش و طرب کن از خود
فواید توبه
قرآن مجید و روایات آثار عجیبى براى توبه حقیقى ذکر کرده اند که دانستنش براى همگان لازم است.
۱٫ توبه شخص تائب را محبوب حضرت حق مى کند:
اِنَّ اللهَ یُحِبُّ التّوّابینَ وَ یُحِبُّ المُتَطَهِّرینَ:(۱)
همانا خداوند توبه کنندگان و ا پاکیزگان رادوست دارد
۲٫ جایگزین نمودن حسنات و نیکیها در جای بدیها
اِلاّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلا صالِحاً فَاُولئِکَ یُبَدِّلُ اللهُ سَیِّئاتِهِمْ حنات:(۲)
مگر کسى که توبه کند و ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد که چنین کسانى خداوند گناهانشان را مى بخشد و سیّئات اعمال آنها را تبدیل به حسنات مى کند.
در زمینه این آیه بنابر نوشته «تفسیر نمونه» چند تفسیر است که همه مى تواند قابل قبول باشد.
۱ ـ هنگامى که انسان توبه مى کند و ایمان به خدا مى آورد دگرگونى عمیقى در سراسر وجودش پیدا مى شود و به خاطر همین تحول و انقلاب درونى سیّئات اعمالش در آینده تبدیل به حسنات مى شود، اگر در گذشته مرتکب قتل نفس مى شد، در آینده دفاع از مظلومان و مبارزه با ظالمان را جاى آن مى گذارد، و اگر زناکار بود بعداً عفیف و پاکدامن مى شود و این توفیق الهى را در سایه ایمان و توبه پیدا مى کند.
۲ ـ دیگر اینکه خداوند به لطف و کرمش و فضل و انعامش بعد از توبه کردن سیئات اعمال او را محو مى کند، و به جاى آن حسنات مى نشاند، چنانکه در روایتى از ابوذر از پیامبر اسلام((صلى الله علیه وآله)) مى خوانیم:
روز قیامت که مى شود بعضى از افراد را حاضر مى کنند، خداوند دستور مى دهد گناهان صغیره او را به او عرضه کنید و کبیره ها را بپوشانید، به گفته مى شود: تو در فلان روز فلان گناه صغیره ر انجام دادى و او به آن اعتراف مى کند ولى قلبش از کبائر ترسان و لرزان است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ ـ بقره، ۲۲۲٫
۲ ـ فرقان، ۷۰٫
در اینجا هرگاه خدا بخواهد به او لطفى کند دستور مى دهد بجاى هر سیئه حسنه اى بدهید، عرض مى کند: پروردگارا من گناهان مهمى داشتم که آنها را در اینجا نمى بینم.
ابوذر رضی الله عنه مى گوید: در این هنگام پیامبر((صلى الله علیه وآله)) طوری تبسّم نمودند که دندانهایشان آشکار گشت، سپس این آیه را تلاوت فرمود:
فَاُولئِکَ یُبَدِّلُ اللهُ سَیِّئاتِهِمْ حنات.
۳ ـ سومین تفسیر اینکه: منظور از سیئات، نفس اعمالى که انسان انجام مى دهد نیست، بلکه آثار سوئى است که از آن به روح و جان انسان نشسته، هنگامى که توبه کند و ایمان آورد، آن آثار سوء از روح و جانش برچیده مى شود و تبدیل به آثار خیر مى گردد، و این است معنى سیئات به حسنات. البته این سه تفسیر، منافاتى با هم ندارند و ممکن است هر سه در مفهوم آیه جمع باشند.
۳٫ تائب مشمول دعاى ملائکه عرش است:
اَلّذینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذینَ آمَنُوا رَبَّنا وَسِعْتَ کُلَّ شَىْء رَحْمَةً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذینَ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبیلَکَ وَقِهِمْ عَذابَ الْجَحِیمِ:(۱)
فرشتگانى که عرش با عظمت حق را حمل مى کنند، و آنان که پیرامون عرشند به تسبیح و ستایش حق مشغولند و ایمان به خداوند دارند و هم براى اهل ایمان از خداوند طلب مغفرت مى کنند، که اى پروردگار! علم و رحمت بى نهایتت همه هستى را فراگرفته، پس به لطف و کرم گناهان آنان که توبه کرده و راه تو را پیموده اند ببخش و آنان را از عذاب دوزخ در امانت حفظ فرما.
۴ و ۵٫ توبه باعث جلب مغفرت و دخول در بهشت است:
وَالَّذین اِذا فَعَلُوا فاحِشَةً اَوْ ظَلَمُوا اَنْفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللهَ فَاسْتَغْفِرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مِنْ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ اِلاَّ اللهُ وَ لَمْ یَصِرُّوا عَلى ما فَعَلُوا وَ هُمْ یَعْلَمُونَ.
اُولئِکَ جَزائُهُمْ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ جَنّاتٌ تَجْرِى مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهارُ خالِدینَ فِیها وَ نِعْمَ اَجْرُ الْعامِلینَ:(۲) ححح
و آنان که هرگاه کار ناشایسته اى از آنان سرزند، و ستمى برخویش روا دارند خدا را به یاد آرند، و از گناه خود به درگاه حق توبه و استغفار نمایند و مى دانند که هیچ کس جز خداوند قدرت بر آمرزش بندگان را ندارد، و اصرار بر کار زشت نمىورزند چون به زشتى معصیت آگاهند.
آنانند که پاداش عملشان آمرزش پروردگار است و باغهائى که از زیر درختان آن نهرها جارى است، در آن بهشت ها جاوید و ابدى هستند، و چه نیکوست پاداش نیکوکاران عالم!
۶٫ توبه سبب طول عمر و وسعت رزق و پدید آمدن رفاه در زندگى است:
وَ اَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا اِلَیْهِ یُمَتِّعْکُمْ مَتاعاً حناً اِلى اَجَل مُسَمًّى وَ یُؤْتِ کُلَّ ذى فَضْل فَضْلَهُ وِ اِنْ تَوَلَّوْا فَاِنّى اَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْم کَبیر:(۳)
از خداوند براى گناهانتان طلب آمرزش کنید و به درگاه حضرتش باز گردید و توبه کنید، که شما را تا اجل معیّن و هنگام مرگ لذّت و بهره نیکو بخشد و در حق هر مستحقق رحمتى تفضل فرماید، و اگر از وجود مقدسش روى بگردانید از عذاب روز بزرگ که روز قیامت است بر شما مى ترسم.
۷٫ توبه سبب استجابت دعا است:
حضرت امام زین العابدین رضی الله عنه مى فرماید: مردى اهل بیت خود را به کشتى درآورد و به دریا رفت، کشتى آنها شکست و از اهل بیت آن مرد جز همسرش کسى نجات نیافت.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ ـ مؤمن، ۷٫
۲ ـ آل عمران، ۱۳۵ ـ ۱۳۶٫
۳ ـ هود، ۳٫
زن بر تخته پاره اى نشست و امواج آب او را به یکى از جزیره هاى میان دریا برد، درآن جزیره مردى راهزن زندگى مى کرد که تمام کارهاى ناشایسته را مرتکب شده بود.
آن زن را بالاى سر خود دید، پرسید آدمیزاد هستى یا پرى؟ گفت: آدمیزاد، دیگر سخنى نگفت، به قصد عمل زشت زنا به او حمله کرد، آن زن بر خود لرزید، راهزن به او گفت: چرا مى لرزى؟ در پاسخش گفت: از خدا مى ترسم.
راهزن گفت: تاکنون که دامنت پاک مانده اینچنین از خدا مى ترسى! به خدا قسم که من به این ترس سزاوارترم.
بدون اینکه به آن زن دست بزند با اندوه و حسرت و پشیمانى و ندامت به سوى خاندانش روان شد در حالى که همتى جز توبه از گناهانش و بازگشت به سوى حضرت حق نداشت.
در این میان عابدى با او همراه شد، هواى فوق العاده گرم و آتش سوزان شعاع خورشید آنان را به زحمت انداخت، راهب به جوان گفت: دعا کن خداوند بر ما سایه اى بیندازد، جوان گفت: من نزد خدا براى خود حسنه اى نمى بینیم تا دلیرى کنم و از او چیزى بخواهم.
راهب گفت: پس من دعا مى کنم تو آمین بگو، راهب دعا کرد، راهزن آمین گفت، در آن حال ابرى بر سر هر دو سایه انداخت، مقدار زیادى راه رفتند تا راهشان جدا شد، جوان از راهى رفت و راهب از راه دیگر، به ناگاه ابر به دنبال جوان رفت، راهب فریاد زد: اى جوان تو از من بهترى، زیرا این دعا به خاطر تو مستجاب شد، داستان خود را به من بگو، راهزن وضع آن زن را گزارش کرد، راهب گفت: آنچه گناه در گذشته کرده اى آمرزیده شد، باید بنگرى در آینده چه وضعى دارى؟!(۱)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر