۱۳۹۳ شهریور ۲۲, شنبه

رموز نماز بخش اول

رموز نماز
نماز از جانب پروردگار جهانیان برای مؤمنین تحفه ای است؛ نماز ذریعه سردی چشمان شیفتگان و عاشقان ، وبرای موحدین روح بخش، و باغ و بستان عابدان ،که در آن به تفریح و سیر و سیاحت می پردازند ،لذّت جان و ارواح خاشعین ، و حکایت کننده حالات راستگویان ، و آله ی شناخت احوال اهل سلوک ، و رحمتی است از جانب الله سبحانه و تعالی که به بندگانش ارزانی داشته و به وسیله ی نماز بنی آدم را شرف یاب نمود و ذات مقدس خود را برای آنها معرفی کرد ،و این ره آورد و سوغات را،بر دست رسولی که قله های صداقت و امانت داری را پیموده بود به امت تقدیم نمود ؛تا برای آنها مایه ی رحمت و کرامت و سبب حصول افتخار و امتیاز و راه یافتن به بارگاهش باشد.این به این معنی نیست که خداوند قدوس نیازمند بندگان و سالکان است ، بلکه این فضل و بخششی است که بر ما انسانها ارزانی داشته است ، تا بدین سان قلوب و جوارح خویش را منقاد و مطیع و وقف عبادت و فرمانبردای الله تعالی کنیم .
بزرگترین بهره ازاین نعمت و حلاوت ازآن ِ، دل عارف است ؛ به این شرح که شخص عارف با تمام وجود محو مناجات و راز و نیاز با پروردگار خویش می شود؛ که با لحظه ای  ایستادن در مقابل باری تعالی، احساس شادمانی و نشاط همه وجود او را به گونه ای فرا می گیرد که از تمام اغیار،خویشتن را بریده  و خود را در عالم و رؤیایی غیر از این عالم تصور می کند،و فقط به این چیز می اندیشد که چطور حق عبودیت را چه از نظر ظاهری و چه از نظر باطنی به آن پایه ای برساند که مورد پسند و خوشنودی رب سبحان واقع گردد.
از آنجائی که الله سبحانه و تعالی دنیا را محل امتحان و آزمایش قرار داده و آن را با انواع تزئینات و شهوات داخلی (هواهای نفسانی )و خارجی آراسته ((در قعر دریا تخته بندم کرده ای …… باز می گوئی دامن تر مکن هوشیار باش)) مقتضای لطف و رحمت بی کران رب العزت بود تا برای انسان آنچنان سفره ای بگستراند که در آن از انواع غذاها ،هدایا ،زیورآلات،لباسهای فاخرانه و…باشد ، و روزانه پنج نوبت به سمت این سفره رنگین فرا خوانده شود . این خوان و سفره با غذاهای متنوع با رنگ ها و مزه های مختلف که دارای منافع و مصالح گوناگونی برای میهمان ،آراسته شده است بدین شرح که پذیرایی هر نوبت نسبت به نوبت دیگر در رنگ و مزه متفاوت و مناسب حال بنده  است و الله تعالی او را با انواع و اقسام معنویات  اکرام و اعزاز می کند،پاداش و  مزد نقدی هر عمل که در دنیا به وی عاید می شود اینست که گناهان وی روزانه از صفحه ی اعمال وی محو می شوند وبر چهره ی وی  نور خاصی ظاهر می شود.در خبر است که نماز چهره را زیبا و نورانی می کند ، آرامش جان است ، غذای روح و نور دل است ، و سبب گشادگی و برکت در رزق و روزی است وسیله ای است تا بنده به راه مستقیم بتواند با خالق و مالک خود اظهار محبت و ارتباط برقرار کند ؛سبب مسرور شدن ملائکه است ، قسمتی از زمین که در آن نماز اقامه  می گردد بر قسمت های دیگر فخر می کند،کوهها و دشت و دریاها در خود نمی گنجند بلکه به رقص در می آیند ؛و بلاخره نقش نماز در آن تاریکی های قبر، میدان محشر و خصوصاً وقت ملاقات با الله تعالی نور و موجب ثواب و اجر جزیل می گردد. در حالی بنده از این ضیافت برمی گردد که میزبان،  روح وی را خوب اشباع کرده ، و خلعت قبولی به او پوشانده و به قدری از این خوان رنگارنگ تمتع جسته که نیازی به چیزهای دیگر ندارد .و این در حالی است که پیش از تشریف آوری به این سفره ،گرسنگی ، قحط زدگی ، خشکی ، تشنگی ،برهنگی و بیماری تمام وجودش را درنوردیده بود ، اینک با دست پر و با کوله باری از غذاها ، نوشیدنی ها ، لباسهای فاخرانه ، و تحف و مایحتاج ضروری به کلبه ی خویش برمی گردد.زمانی که قحط زدگی دل و قلب به انتهاء برسد ، رحمت الله تعالی اقتضا می کند هر وقت این جوانه ایمان را که در دل مؤمن غرس شده آبیاری کند ؛از این رو دعوت به سوی این سفره روزانه پنج نوبت تکرار می شود .پس گویا قلب مؤمن پیوسته و دائم از خشکسالی ودرماندگی اش شکوه دارد و طالب باران رحمت از آن ذاتی است که فریاد رس دلهاست تا این جوانه ی ایمان وسبزه و میوه ی  احسان به تکامل برسند و به خشکی نگرایند و به طور کلی ماده ی این جوانه از روح و قلب محو نشود . انگیزه و عملکرد مؤمن در طول حیات اینچنین است .
قحطی دل :
غفلت آن قحط زدگی است که بر دل مؤمن طاری می شود ،و تا مادامیکه دل مؤمن با ذکر و یاد الله تعالی ، تر و تازه است و همه تن متوجه الله تعالی است سکینه و رحمات الله تعالی پیوسته مانند باران بر قلب وی به باریدن  می پردازند ، به حسب بی توجهی و غفلت به خشکی می گراید و وقتی که غفلت و بی تفاوتی به اوج خود برسد، زمین وی خراب ، خشک و بی آب و علف می ماند و آتش شهوات مثل باد گرم و سوزان او را از هر طرف احاطه می کنند .  زمین دل بعد از آن همه شکوفائی و سرسبزی رو به انحطاط ،زوال و تباهی کشانده می شود و این روند تا آن زمان ادامه دارد که رحمات بیکران الهی به فریاد وی برسند و دل را از این قحط زدگی نجات داده و از سر نو این نهال ایمان و اعمال را آبیاری کنند.
مشابهت پژمردگی دل با درختان
این قحطی و ویرانی با باغ و بوستانی تشبیه داده شده که توسط آب آسمان آبیاری می شود .و گیاهان و محصولات آن باغ؛از سیرابی ، سرسبزو شاداب، و به سبب آن آب رشد و نمو می کنند ؛عطر گل و ریحان با آواز پرندگان درهم می آمیزد و رقص گلزار و چمن زار در می گیرد . ولی این صحنه ی دل انگیز دیری نمی پاید بلکه به سبب قطع شدن آب ،درختان آن باغ به مرور زمان به گونه ای خشک و پژمرده می شوند که اگر بخواهی شاخه ای از آن درخت را به طرف خود مایل کنی ، نه اینکه مایل شود بلکه می شکند ، وقتی که باغبان بوستان خود را درچنین حالتی مشاهده کند به ناچار تبر را حواله ی درختان خشک کرده و آنها را جهت استفاده بعنوان هیزم به آتش می سفارد و در نتیجه زمین سرسبز وی به زمینی لخت و هموار و ویران تبدیل می شود.
بعینه مثال قلب مؤمن اینچنین است ، آن زمانی که از وحدانیت خداوند متعال خالی باشد .هر گاه قلب مؤمن از توحید ،محبت ، معرفت ،دعا و ذکر الله تعالی خالی باشد گرمی هوا و خواهشات نفسانی و آتش شهوات او را به کام خود گرفتار می کنند ، حاضر نیست در مقابل اوامر و احکامات الهی سر تسلیم خم کند ، اعضاءو جوارح از کنترل وی خارج می شوند .پس این دل و آن باغی که ذکر آن در بالا گذشت ؛ علاوه از سوختن به درد چیز دیگری نمی خورند { فویلٌ للقاسیة قُلوبهم مِّن ذکر الله أولئک فی ضلال مُّبین} [الزمر :۲۲] ،وای بر کسانی که دلهای سنگینی دارند و یاد خدا بدانها راه نمی یابد ( و قرآن یزدان در آنها اثر نمی گذارد ) آنان واقعاً به گمراهی و سرگشتگی آشکاری دچارند .
هر گاه قلب از باران رحمت سیراب شود ، جوانه ایمان رشد کرده اعضاء و جوارح را برای فرمانبردای و اطاعت از دستورات و اوامر الهی آماده می کند چرا که قلب در جسد به منزله ی سلطان است ؛ زمانیکه ریشه ی ایمان در دل مستحکم شد ،از اعضاء و جوارح، بدون اختیاراعمال صالحه صادرمی شودوعکس آن زمانیست که این باران رحمت که به منزله ی آب حیات است برای دل ؛ازوی قطع شود .در این صورت میوه آن که اعمال صالح بود از بنده سرزد نمی شود چون که محرک به خشکی گراییده و از پمپاژ کردن افتاده است . از این رو الله تعالی مناسب هر عضو ، عبادت خاصی وضع کرده تا بنده با انجام آن به کمال بندگی و اطاعت دست حاصل کند. ادامه دارد…

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر