به طور کلی، آنچه باید بدان علم و آگاهی داشته باشیم این است که خداوند متعال این جهان هستی اعم از زمین و آسمان و جمادات و حیوانات و ... را مطابق با تقدیر ازلی خود خلق کرده، وعلم او بر همه مخلوقات و موجودات احاطه دارد، و حساب و کتاب همه مخلوقات و موجودات در دست اوست؛ بنابراین هر آنچه در این جهان پهناور به وقوع میپیوندد مطابق با علم و ارادهی خداوند متعال میباشد.
سؤال: آیا هر آنچه در دنیا برای انسان روی داده یا روی می دهد از قبیل مرگ، رزق و روزی، پیروزی و شکست، نیکبختی و بدبختی و.... از ازل برای انسان نوشته شده است؟ و اگر مقدر شده باشد که کسی بهشتی یا دوزخی باشد، سعی و تلاش انسان چه سودی خواهد داشت؟ آیا پزشکان میتوانند در مقابل پیشامدهای ناگوار، انسان را از مرگ نجات دهند؟ آیا سعی و کوشش پیگیر یا خوب اداره کردن تجارت و کشاورزی ارتباطی با افزایش روزی دارد؟ یا اینکه رزق و روزی هر کس، مشخص و مقدر است و به میزان کار و تلاش وی بستگی ندارد؟
جواب:این سوال از سؤالات قدیمی و مشهوری است که به نظر میرسد، با گذشت زمان، همچنان در اذهان خطور میکند، و بر زبانها جاری میگردد و تا حدودی سبب ایجاد دغدغه ذهنی افراد میشود در حال که هیچ گونه دلیلی برای حیرت و سرگردانی دراین مورد وجود ندارد؛ زیرا اسلام جواب کامل و کافی برای ما عرضه نموده است.
خلاصه جواب سؤالات فوق از این قرار است:
الف) اینکه هر چه در این جهان میگذرد مکتوب و ثبت شده است، از ضروریات دین میباشد، اگر چه ما از چگونگی نوشتن و ماهیت آن بیاطلاع باشیم.
به طور کلی، آنچه باید بدان علم و آگاهی داشته باشیم این است که خداوند متعال این جهان هستی اعم از زمین و آسمان و جمادات و حیوانات و ... را مطابق با تقدیر ازلی خود خلق کرده، وعلم او بر همه مخلوقات و موجودات احاطه دارد، و حساب و کتاب همه مخلوقات و موجودات در دست اوست؛ بنابراین هر آنچه در این جهان پهناور به وقوع میپیوندد مطابق با علم و ارادهی خداوند متعال میباشد؛
- «وَمَا يَعْزُبُ عَن رَّبِّكَ مِن مِّثْقَالِ ذَرَّةٍ فِي الأَرْضِ وَلاَ فِي السَّمَاء وَلاَ أَصْغَرَ مِن ذَلِكَ وَلا أَكْبَرَ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ» (یونس:61)؛ هم وزن ذرهای نه در زمین و نه در آسمان از پروردگار تو پنهان نیست و نه کوچکتر و نه بزرگتر از آن چیزی نیست مگر اینکه در کتابی روشن درج شده است.
- «وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُهَا وَلاَ حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الأَرْضِ وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ» (انعام:59)؛ و هیچ برگی فرو نمیافتد مگر اینکه خداوند آن را میداند وهیچ دانهای در تاریکیهای زمین و هیچ تر و خشکی نیست مگر اینکه در کتابی روشن ثبت شده است.
- «مَا أَصَابَ مِن مُّصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ» (حدید:22)؛ هیچ مصیبتی نه در زمین و نه در درون شما، به شما نرسد مگر اینکه پیش از آن که آن را پدید آوردیم در کتابی است. این کار بر خدا آسان است.
ب) علم و دانش فراگیر خداوند و حساب و کتاب دقیق و ثبت و ضبط کلی او نسبت به همه اشیاء و حوادث، قبل از وقوع، با سعی و کوشش در کارها و به کارگیری اساب و وسایل منافات ندارد.
خداوند متعال همان طور که مسبّبات را مکتوب فرموده، اسباب را هم مکتوب و مقرّر داشته است، و همان طور که نتایج امور را مقدر فرموده، مقدمات آنها را نیز مقدر فرموده و ثبت نموده است.
به عنوان مثال؛ خداوند متعال برای یک دانشجو موفقیت تنها را اراده نفرموده است، تا به هر وسیله بدان نایل آید، بلکه پیروزی و موفقیت او را همراه با وسایل و اسباب آن یعنی کوشش و پشتکار و زیرکی و هوشیاری و صبر و عوامل و اسباب دیگر در نظر گرفته است، یعنی اسباب و وسایل به هیچ وجه با «قدر» منافات ندارد؛ بلکه اسباب و وسایل نیز از جمله مقدرات به حساب میآیند.
وقتی از پیامبر خدا (صلی الله علیه وسلم) دربارهی داروها و اسباب و وسایل پیشگیری و بهداشت سؤال شد که آیا اینها روی قدر و اراده خداوند اثرمیگذارند؟ آنحضرت(صلی الله علیه وسلم) فرمودند: «هی من قدر الله» آن [داروها و اسباب و وسایل نیز] خود از مصادیق قدر خداوند میباشند.
امام احمد بن حنبل و امام ابن ماجه این حدیث را روایت کرده و ترمذی آن را حسن دانسته است.
همچنین در روایتی آمده است که یک بار عمربنخطاب (رضی الله عنه) با عدهای از اصحاب عازم دیار شام بود؛ شنید که در آن مملکت بیماری «وبا» شیوع پیدا کرده است؛ با مشوره اصحاب تصمیم گرفت که از وارد شدن به شام منصرف شود و با مسلمانانی که همراه او بودند بازگردد. به او گفتند: ای امیرالمؤمنین! از قدر خدا فرار میکنید؟ ایشان جواب داد: « نَعَمْ نَفِرّ مِنْ قَدَر اللَّه إِلَى قَدَر اللَّه ، أَرَأَيْت لَوْ كَانَ لَك إِبِل فَهَبَطْت وَادِيًا لَهُ عُدْوَتَانِ إِحْدَاهُمَا خَصِيبَة وَالْأُخْرَى جَدْبَة ، أَلَيْسَ إِنْ رَعَيْت الْخَصِيبَة رَعَيْتهَا بِقَدَرِ اللَّه ، وَإِنْ رَعَيْت الْجَدْبَة رَعَيْتهَا بِقَدَرِ اللَّه؟» [شرح مسلم للنووی 370/7]؛ بله! از قدر خدا به سوی قدر خدا میگریزم! آیا توجه نداری به اینکه وقتی به دو قطعه زمین، یکی سبز و خرم و دیگری بیآب و علف دسترسی داشته باشید، اگر چارپایان خود را در آن قطعه سبز و خرم بچرانید، این قدر خدا است، و اگر آنها را در زمین خشک و بیآب و علف نیز بچرانید، بازم همگام با قدر خدا است؟!
ج) با وجد همه این مسایل قضیه قدر یک امر غیبی است و از ما پوشیده است، و تا زمانی که چیزی یا حادثهای واقع نشود پی به مقدر بودن آن نمیبریم، البته قبل از وقوع آن مأمور و مکلف هستیم که از سنتهای تکوینی و تعلیمات شرعی پیروی نماییم تا خیر دنیا و آخرت خود را به دست آوریم؛
إنمـا الغیـب کتـاب صـانه عن عیون الخلق رب العالمین
لیس یبدو منه للناس سوی صفحـة الحاضـر حینـا بعد حین
ترجمه: «غیب کتابی است که خداوند آن را از دید مخلوقات باز داشته است، و همواره جز صفحه کنونی آن چیزی برای مردم آشکار نمیگردد».
سنن الهی در طبیعت و شریعت ما را ملزم مینماید به اینکه در امورات خود اسباب و وسایل را به کار گیریم، همان طور که نیرومندترین انسان از لحاظ اعتقاد به خدا و قضا و قدر - یعنی رسول الله (صلی الله علیه وسلم)- در غزوات و مسافرتها احتیاط میکرد، و به تجهیز سپاه و آمادهسازی نیرو و لشکر میپرداخت، جاسوسان و پیشقراولان را جهت کسب اطلاع به مناطق مختلف میفرستاد، زره و کلاه خود میپوشید و تیراندازان را بر گذرگاه کوه میگماشت و اطراف مدینه خندق میساخت، و به یاران خود اجازه هجرت به حبشه و مدینه میداد و خود آنحضرت(صلی الله علیه وسلم) نیز مهاجرت فرمود و انواع راههای احتیاط را نیز در هجرت رعایت نمود، از جمله آنکه شتران قویای برای سواری آماده کرد و راهنما همراه خود برد، و مسیر راه را تغییر داد، در غار ثور خود را مخفی کرد، نسبت به تهیه خورد و خوراک اقدام نمود، و برای خانوادهاش به اندازه کفاف یک سال آذوقه تدارک دید، و در انتظار این نبود که روزی او از آسمان فرود آید، و در جواب شخصی که از ایشان پرسید: يَا رَسُولَ اللَّهِ أَعْقِلُهَا وَأَتَوَكَّلُ أَوْ أُطْلِقُهَا وَأَتَوَكَّلُ قَالَ «اعْقِلْهَا وَتَوَكَّلْ» شترش را ببندد یا با توکل به خدا آن را رها کند؟ فرمود: با توکل زانوی اشتر را ببند. [ترمذی] (همچنین ابن حیان با سند صحیح از "عمرو بن امیة ضمری"این حدیث را روایت کرده و ابن خزیمه و طبرانی با سند با لفظ - قیّدها و توکل - روایت کردهاند).
و نیز فرمود: «فر من المجذوم فرارک من الاسد»[ مسند احمد443/2]؛ همانطور که از شیر درنده فرار میکنی از شخص جذامی نیز فرار کن.
همچنین در جایی دیگر میفرماید: «لاَ يُورِدَنَّ مُمْرِضٌ عَلَى مُصِحٍّ» [بخاری؛ حدیث:5771]؛ (شخص) مریض بر (انسان) سالم وارد نشود.
د) بنابراین، ایمان به قضا و قدر به هیچ وجه با کار و کوشش در جهت دستیابی به مصالح و رفع مفاسد، منافات ندارد. لذا اشخاص تنبل و بیکار نباید بار سنگین مشکلات و اشتباهات خود را بر دوش قضا و قدر بیندازند، که چنین کاری دلیل بر ناتوانی و فرار از مسؤولیت است.
دکتر اقبال لاهوری رحمه الله میفرماید: «مسلمان ضعیف، در کارهای خود استدلال به قضا وقدر میکند ( ضعف خود را با آن توجیه میکند)، ولی مسلمان نیرومند معتقد است که خود او قضای الهی است که بازگشت ندارد، و قدر اوست که شکستناپذیر است. باور و اعتقاد مسلمانان پیشین نیز اینگونه بوده است.»
در یکی از فتوحات اسلامی، حضرت مغیرة بن شعبه رضی الله عنه بر یکی از فرماندهان روم وارد شد، فرمانده سپاه روم به او گفت: شما کیستید؟ مغیره گفت: ما قََدَر خدا هستیم، خداوند شما را به وسیله ما آزمود، اگر بالای ابرها هم میبودید بدانجا صعود میکردیم، یا شما به سوی ما پایین میآمدید!!
سزاوار نیست که انسان به قََدَر پناه برد، مگر هنگامی که نهایت سعی و کوشش خود را در جهت مطلوب خود، مبذول دارد، و بعد بگوید این قضای پروردگار است.
در محضر رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) مردی بر دیگری غلبه یافت، شخص مغلوب گفت: «حسبی الله»؛ خدا مرا بس است. پیامبر اکرم(صلی الله علیه وسلم) هنگامی که دید ظاهر عبارت او بیانگر ایمان است، اما در حقیقت بیانگر عجز و ناتوانی اوست، خشمگین گردید، و فرمود: «عجز و ناتوانی مورد سرزنش و ملامت پروردگار است، تو باید زیرک باشی و در کارها چارهاندیشی کنی! آنگاه، اگر در کاری شکست خوردی بگو(حسبی الله).» (ابو داود این حدیث را روایت کرده است.)
هـ) از جمله ثمرات و نتایج ایمان به قضا و قدر این است که شخص یاس و ناامیدی به خود راه ندهد و در میان نبرد، عزیمت، و هنگام خطر، شجاعت، در مواقع نزول حوادث و مصیبت، بردباری و استقامت، و در بهره برداری از متاع دنیا، به کسب حلال رضایت داشته باشد. یعنی به هنگام سعی و کوشش شایسته است که بگوید: «لَّن یُصِیبَنَا اِلاَّ مَا کَتَبَ اللّهُ لَنَا» (توبه:51) جز آنچه خداوند برای ما مقرر داشته هرگز به ما نمیرسد. و هنگام نبرد و قتال با کافران بگوید: «قُل لَّوْ كُنتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلَى مَضَاجِعِهِمْ» (آل عمران:154) بگو اگر شما در خانههای خود هم بودید کسانی که کشته شدن بر آنها نوشته شده، قطعا به سوی قتلگاه خویش میرفتند.
در موقع نزول بلا و مصیبت بگوید: قضا و قدر الهی است و هر چه را خدا بخواهد انجام میدهد.
و در برابر حاکم ظالم بگوید: تو نمیتوانی اجل مرا جلو بیندازی و نمی توانی از رزق و روزی که برای من مقرر شده است، مرا محروم گردانیدی.
بنابراین، هرگاه اعتقاد به قضا و قدر به طور صحیح تفهیم و تعلیم گردد، میتوان از آن در جهت ساختن یک امت تلاشگر و مجاهد و مقاوم چنان بهره برد که برای رهبری تاریخ بشری شایسته و لایق باشد.
افزودن دیدگاه
منبع : سنی آنلاین
۱۳۹۳ شهریور ۱, شنبه
قضا و قدر
به طور کلی، آنچه باید بدان علم و آگاهی داشته باشیم این است که خداوند متعال این جهان هستی اعم از زمین و آسمان و جمادات و حیوانات و ... را مطابق با تقدیر ازلی خود خلق کرده، وعلم او بر همه مخلوقات و موجودات احاطه دارد، و حساب و کتاب همه مخلوقات و موجودات در دست اوست؛ بنابراین هر آنچه در این جهان پهناور به وقوع میپیوندد مطابق با علم و ارادهی خداوند متعال میباشد.
سؤال: آیا هر آنچه در دنیا برای انسان روی داده یا روی می دهد از قبیل مرگ، رزق و روزی، پیروزی و شکست، نیکبختی و بدبختی و.... از ازل برای انسان نوشته شده است؟ و اگر مقدر شده باشد که کسی بهشتی یا دوزخی باشد، سعی و تلاش انسان چه سودی خواهد داشت؟ آیا پزشکان میتوانند در مقابل پیشامدهای ناگوار، انسان را از مرگ نجات دهند؟ آیا سعی و کوشش پیگیر یا خوب اداره کردن تجارت و کشاورزی ارتباطی با افزایش روزی دارد؟ یا اینکه رزق و روزی هر کس، مشخص و مقدر است و به میزان کار و تلاش وی بستگی ندارد؟
جواب:این سوال از سؤالات قدیمی و مشهوری است که به نظر میرسد، با گذشت زمان، همچنان در اذهان خطور میکند، و بر زبانها جاری میگردد و تا حدودی سبب ایجاد دغدغه ذهنی افراد میشود در حال که هیچ گونه دلیلی برای حیرت و سرگردانی دراین مورد وجود ندارد؛ زیرا اسلام جواب کامل و کافی برای ما عرضه نموده است.
خلاصه جواب سؤالات فوق از این قرار است:
الف) اینکه هر چه در این جهان میگذرد مکتوب و ثبت شده است، از ضروریات دین میباشد، اگر چه ما از چگونگی نوشتن و ماهیت آن بیاطلاع باشیم.
به طور کلی، آنچه باید بدان علم و آگاهی داشته باشیم این است که خداوند متعال این جهان هستی اعم از زمین و آسمان و جمادات و حیوانات و ... را مطابق با تقدیر ازلی خود خلق کرده، وعلم او بر همه مخلوقات و موجودات احاطه دارد، و حساب و کتاب همه مخلوقات و موجودات در دست اوست؛ بنابراین هر آنچه در این جهان پهناور به وقوع میپیوندد مطابق با علم و ارادهی خداوند متعال میباشد؛
- «وَمَا يَعْزُبُ عَن رَّبِّكَ مِن مِّثْقَالِ ذَرَّةٍ فِي الأَرْضِ وَلاَ فِي السَّمَاء وَلاَ أَصْغَرَ مِن ذَلِكَ وَلا أَكْبَرَ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ» (یونس:61)؛ هم وزن ذرهای نه در زمین و نه در آسمان از پروردگار تو پنهان نیست و نه کوچکتر و نه بزرگتر از آن چیزی نیست مگر اینکه در کتابی روشن درج شده است.
- «وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُهَا وَلاَ حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الأَرْضِ وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ» (انعام:59)؛ و هیچ برگی فرو نمیافتد مگر اینکه خداوند آن را میداند وهیچ دانهای در تاریکیهای زمین و هیچ تر و خشکی نیست مگر اینکه در کتابی روشن ثبت شده است.
- «مَا أَصَابَ مِن مُّصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ» (حدید:22)؛ هیچ مصیبتی نه در زمین و نه در درون شما، به شما نرسد مگر اینکه پیش از آن که آن را پدید آوردیم در کتابی است. این کار بر خدا آسان است.
ب) علم و دانش فراگیر خداوند و حساب و کتاب دقیق و ثبت و ضبط کلی او نسبت به همه اشیاء و حوادث، قبل از وقوع، با سعی و کوشش در کارها و به کارگیری اساب و وسایل منافات ندارد.
خداوند متعال همان طور که مسبّبات را مکتوب فرموده، اسباب را هم مکتوب و مقرّر داشته است، و همان طور که نتایج امور را مقدر فرموده، مقدمات آنها را نیز مقدر فرموده و ثبت نموده است.
به عنوان مثال؛ خداوند متعال برای یک دانشجو موفقیت تنها را اراده نفرموده است، تا به هر وسیله بدان نایل آید، بلکه پیروزی و موفقیت او را همراه با وسایل و اسباب آن یعنی کوشش و پشتکار و زیرکی و هوشیاری و صبر و عوامل و اسباب دیگر در نظر گرفته است، یعنی اسباب و وسایل به هیچ وجه با «قدر» منافات ندارد؛ بلکه اسباب و وسایل نیز از جمله مقدرات به حساب میآیند.
وقتی از پیامبر خدا (صلی الله علیه وسلم) دربارهی داروها و اسباب و وسایل پیشگیری و بهداشت سؤال شد که آیا اینها روی قدر و اراده خداوند اثرمیگذارند؟ آنحضرت(صلی الله علیه وسلم) فرمودند: «هی من قدر الله» آن [داروها و اسباب و وسایل نیز] خود از مصادیق قدر خداوند میباشند.
امام احمد بن حنبل و امام ابن ماجه این حدیث را روایت کرده و ترمذی آن را حسن دانسته است.
همچنین در روایتی آمده است که یک بار عمربنخطاب (رضی الله عنه) با عدهای از اصحاب عازم دیار شام بود؛ شنید که در آن مملکت بیماری «وبا» شیوع پیدا کرده است؛ با مشوره اصحاب تصمیم گرفت که از وارد شدن به شام منصرف شود و با مسلمانانی که همراه او بودند بازگردد. به او گفتند: ای امیرالمؤمنین! از قدر خدا فرار میکنید؟ ایشان جواب داد: « نَعَمْ نَفِرّ مِنْ قَدَر اللَّه إِلَى قَدَر اللَّه ، أَرَأَيْت لَوْ كَانَ لَك إِبِل فَهَبَطْت وَادِيًا لَهُ عُدْوَتَانِ إِحْدَاهُمَا خَصِيبَة وَالْأُخْرَى جَدْبَة ، أَلَيْسَ إِنْ رَعَيْت الْخَصِيبَة رَعَيْتهَا بِقَدَرِ اللَّه ، وَإِنْ رَعَيْت الْجَدْبَة رَعَيْتهَا بِقَدَرِ اللَّه؟» [شرح مسلم للنووی 370/7]؛ بله! از قدر خدا به سوی قدر خدا میگریزم! آیا توجه نداری به اینکه وقتی به دو قطعه زمین، یکی سبز و خرم و دیگری بیآب و علف دسترسی داشته باشید، اگر چارپایان خود را در آن قطعه سبز و خرم بچرانید، این قدر خدا است، و اگر آنها را در زمین خشک و بیآب و علف نیز بچرانید، بازم همگام با قدر خدا است؟!
ج) با وجد همه این مسایل قضیه قدر یک امر غیبی است و از ما پوشیده است، و تا زمانی که چیزی یا حادثهای واقع نشود پی به مقدر بودن آن نمیبریم، البته قبل از وقوع آن مأمور و مکلف هستیم که از سنتهای تکوینی و تعلیمات شرعی پیروی نماییم تا خیر دنیا و آخرت خود را به دست آوریم؛
إنمـا الغیـب کتـاب صـانه عن عیون الخلق رب العالمین
لیس یبدو منه للناس سوی صفحـة الحاضـر حینـا بعد حین
ترجمه: «غیب کتابی است که خداوند آن را از دید مخلوقات باز داشته است، و همواره جز صفحه کنونی آن چیزی برای مردم آشکار نمیگردد».
سنن الهی در طبیعت و شریعت ما را ملزم مینماید به اینکه در امورات خود اسباب و وسایل را به کار گیریم، همان طور که نیرومندترین انسان از لحاظ اعتقاد به خدا و قضا و قدر - یعنی رسول الله (صلی الله علیه وسلم)- در غزوات و مسافرتها احتیاط میکرد، و به تجهیز سپاه و آمادهسازی نیرو و لشکر میپرداخت، جاسوسان و پیشقراولان را جهت کسب اطلاع به مناطق مختلف میفرستاد، زره و کلاه خود میپوشید و تیراندازان را بر گذرگاه کوه میگماشت و اطراف مدینه خندق میساخت، و به یاران خود اجازه هجرت به حبشه و مدینه میداد و خود آنحضرت(صلی الله علیه وسلم) نیز مهاجرت فرمود و انواع راههای احتیاط را نیز در هجرت رعایت نمود، از جمله آنکه شتران قویای برای سواری آماده کرد و راهنما همراه خود برد، و مسیر راه را تغییر داد، در غار ثور خود را مخفی کرد، نسبت به تهیه خورد و خوراک اقدام نمود، و برای خانوادهاش به اندازه کفاف یک سال آذوقه تدارک دید، و در انتظار این نبود که روزی او از آسمان فرود آید، و در جواب شخصی که از ایشان پرسید: يَا رَسُولَ اللَّهِ أَعْقِلُهَا وَأَتَوَكَّلُ أَوْ أُطْلِقُهَا وَأَتَوَكَّلُ قَالَ «اعْقِلْهَا وَتَوَكَّلْ» شترش را ببندد یا با توکل به خدا آن را رها کند؟ فرمود: با توکل زانوی اشتر را ببند. [ترمذی] (همچنین ابن حیان با سند صحیح از "عمرو بن امیة ضمری"این حدیث را روایت کرده و ابن خزیمه و طبرانی با سند با لفظ - قیّدها و توکل - روایت کردهاند).
و نیز فرمود: «فر من المجذوم فرارک من الاسد»[ مسند احمد443/2]؛ همانطور که از شیر درنده فرار میکنی از شخص جذامی نیز فرار کن.
همچنین در جایی دیگر میفرماید: «لاَ يُورِدَنَّ مُمْرِضٌ عَلَى مُصِحٍّ» [بخاری؛ حدیث:5771]؛ (شخص) مریض بر (انسان) سالم وارد نشود.
د) بنابراین، ایمان به قضا و قدر به هیچ وجه با کار و کوشش در جهت دستیابی به مصالح و رفع مفاسد، منافات ندارد. لذا اشخاص تنبل و بیکار نباید بار سنگین مشکلات و اشتباهات خود را بر دوش قضا و قدر بیندازند، که چنین کاری دلیل بر ناتوانی و فرار از مسؤولیت است.
دکتر اقبال لاهوری رحمه الله میفرماید: «مسلمان ضعیف، در کارهای خود استدلال به قضا وقدر میکند ( ضعف خود را با آن توجیه میکند)، ولی مسلمان نیرومند معتقد است که خود او قضای الهی است که بازگشت ندارد، و قدر اوست که شکستناپذیر است. باور و اعتقاد مسلمانان پیشین نیز اینگونه بوده است.»
در یکی از فتوحات اسلامی، حضرت مغیرة بن شعبه رضی الله عنه بر یکی از فرماندهان روم وارد شد، فرمانده سپاه روم به او گفت: شما کیستید؟ مغیره گفت: ما قََدَر خدا هستیم، خداوند شما را به وسیله ما آزمود، اگر بالای ابرها هم میبودید بدانجا صعود میکردیم، یا شما به سوی ما پایین میآمدید!!
سزاوار نیست که انسان به قََدَر پناه برد، مگر هنگامی که نهایت سعی و کوشش خود را در جهت مطلوب خود، مبذول دارد، و بعد بگوید این قضای پروردگار است.
در محضر رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) مردی بر دیگری غلبه یافت، شخص مغلوب گفت: «حسبی الله»؛ خدا مرا بس است. پیامبر اکرم(صلی الله علیه وسلم) هنگامی که دید ظاهر عبارت او بیانگر ایمان است، اما در حقیقت بیانگر عجز و ناتوانی اوست، خشمگین گردید، و فرمود: «عجز و ناتوانی مورد سرزنش و ملامت پروردگار است، تو باید زیرک باشی و در کارها چارهاندیشی کنی! آنگاه، اگر در کاری شکست خوردی بگو(حسبی الله).» (ابو داود این حدیث را روایت کرده است.)
هـ) از جمله ثمرات و نتایج ایمان به قضا و قدر این است که شخص یاس و ناامیدی به خود راه ندهد و در میان نبرد، عزیمت، و هنگام خطر، شجاعت، در مواقع نزول حوادث و مصیبت، بردباری و استقامت، و در بهره برداری از متاع دنیا، به کسب حلال رضایت داشته باشد. یعنی به هنگام سعی و کوشش شایسته است که بگوید: «لَّن یُصِیبَنَا اِلاَّ مَا کَتَبَ اللّهُ لَنَا» (توبه:51) جز آنچه خداوند برای ما مقرر داشته هرگز به ما نمیرسد. و هنگام نبرد و قتال با کافران بگوید: «قُل لَّوْ كُنتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلَى مَضَاجِعِهِمْ» (آل عمران:154) بگو اگر شما در خانههای خود هم بودید کسانی که کشته شدن بر آنها نوشته شده، قطعا به سوی قتلگاه خویش میرفتند.
در موقع نزول بلا و مصیبت بگوید: قضا و قدر الهی است و هر چه را خدا بخواهد انجام میدهد.
و در برابر حاکم ظالم بگوید: تو نمیتوانی اجل مرا جلو بیندازی و نمی توانی از رزق و روزی که برای من مقرر شده است، مرا محروم گردانیدی.
بنابراین، هرگاه اعتقاد به قضا و قدر به طور صحیح تفهیم و تعلیم گردد، میتوان از آن در جهت ساختن یک امت تلاشگر و مجاهد و مقاوم چنان بهره برد که برای رهبری تاریخ بشری شایسته و لایق باشد.
افزودن دیدگاه
منبع : سنی آنلاین
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر