اشاره: تلاش و مجاهدت برای ترویج معرفت صحیح قرآنی و بیان دقایق کلام باری تعالی و تشریح اصل توحید و تبیین پیام اصلی دعوت انبیا و مقابله با هر گونه بدعت و انحراف از عقیدهی صحیح اسلامی، رسالت عظیمی است که مسئولیت آن بر عهدهی عالمان دین و خادمان قرآن و سنّت در هر عصر و زمان است. تاریخ امت اسلامی گواه است که همواره این مهم، وجههی همت عالمان مخلص و ربّانی و مصلحان و مجدّدان بیدارگر بوده است. یکی از شخصیتهایی که در دورهی اخیر در شبه قارهی هند و به ویژه در کشور پاکستان، با مطالعات قرآنی عمیق و ارائهی درس تفسیر منحصر به فردی در قالب دورههای فشرده و منظم، منشأ خدمات قرآنی بسیاری گردید و پس از ایشان، شاگردان بدون واسطه و با واسطهی ایشان در این مسیر کوششهای بسیار کردند، شیخ التفسیر مولانا حسینعلی الوانی رحمه الله است.
از آنجا که مدتهاست شاهد برگزاری دورههای ترجمه و تفسیر قرآن و نشر معارف آن با الگو گرفتن از شیوهی مذکور در برخی شهرهای کشورمان هستیم، در این نوشتار قصد داریم به اختصار به معرفی شخصیت، اندیشهها و خدمات مولانا حسینعلی، و روش ایشان در نشر و بیان معارف قرآنی بپردازیم.
حسینعلی فرزند حافظ میانمحمّد رحمهما الله، در ۱۹ ذیالقعده ۱۲۸۳ برابر با ۵ فروردین ۱۲۴۶ در منطقهی وانبچران از توابع شهر میاںوالی ایالت پنجاب پاکستان دیده به جهان گشود. پدر بزرگوارش حافظ کل قرآن و فردی متمکن و زمیندار بود. نیاکان ایشان نیز همه حافظ قرآن و اهل علم و فضل بودند. برخی از کتابهای فارسی و صرف و نحو را نزد پدرش آموخت، سپس به تلهریان از توابع شهر میاںوالی رفت و نزد مولانا غلام نبی و مولانا سلطان احمد کتب درسی دیگر را خواند. سپس برای ادامهی تحصیل و فراگیری علوم حدیث عازم گنگوه شد و در محضر علامهی محدّث و فقیه و عارف مجاهد، مولانا رشیداحمد گنگوهی رحمه الله زانوی تلمذ زد و صحیح بخاری، صحیح مسلم، سنن ترمذی، سنن ابوداود و… را از ایشان فراگرفت. علامه گنگوهی که از بنیانگذاران و مدیران دارالعلوم دیوبند و یار و همدم مولانا محمدقاسم نانوتوی بود، پیش از تأسیس دارالعلوم دیوبند، مجلس درسش را در گنگوه دایر کرده بود و به ویژه به مشتاقان علوم حدیث فیض میرساند. ایشان در برنامهای یک ساله تمام کتب صحاح سته را به تنهایی تدریس میکرد. گفتهاند: این سلسله از سال ۱۲۶۵ ق. آغاز و تا سال ۱۳۱۴ ق. ادامه داشت و مولانا حسینعلی یکی از شاگردان برجستهی ایشان در این سالها بود. چنانکه دربارهی وی گفته است: «در طول زندگیام طلبهای ذهین و زحمتکش مثل ایشان ندیدم.»
مولانا حسینعلی در سال ۱۳۰۲ ق./ ۱۲۶۴ ش. دورهی حدیث را به پایان رساند و برای فراگیری علم ترجمه و تفسیر قرآن به مظاهرالعلوم سهارنپور رفت و در محضر مولانا محمّد مظهر صدّیقی نانوتوی زانوی تلمّذ زد. سپس جهت تبحّر در علوم عقلی و فلسفه و کلام عازم شهر کانپور شد و از علامه احمد حسن کانپوری کسب فیض کرد. وی در سال ۱۳۰۴ ق./ ۱۲۶۶ ش. از علامه کانپوری سند علمی دریافت کرد؛ سندی که گواه نبوغ، مهارت علمی و دقت نظر ایشان بود و اینگونه آغاز میشد: «أما بعد، فإن الفهیم الأریب، الذکی النجیب، الکثیر علمه، الدقیق فهمه، المؤید بتأیید الله القوی، الفاضل اللوذعی، المتوقد الیلمعی، المولوی حسینعلی بن میان محمّد الوانی الفنجابی، صانه الله عن شر کل غوی و غبی… .» (بخاری، اقامة البرهان: ۷)
پس از تکمیل مراحل تحصیلی و فراگیری علوم و فنون مختلف و کسب مهارت در علوم قرآن و حدیث، به سال ۱۳۰۶ ق./ ۱۲۶۸ ش. به زادگاهش بازگشت و به تدریس علوم و فنون مختلف پرداخت. پس از مدتی زندگی خود را وقف تدریس و تبلیغ قرآن مجید و احادیث نبوی کرد. دیری نگذشت که آوازهی درس ایشان در مناطق دور و نزدیک پیچید و طلاب بسیاری از مناطق مختلف در درسها و دورههای ایشان حضور یافتند و از محضر ایشان کسب فیض کردند.
تلاش برای روشنگری و اصلاح
مولانا حسینعلی پس از مدتی تدریس و تبلیغ پی برد که علت اصلی رواج عقاید باطل و خرافات در جامعه، دوری مردم از آموزههای حیاتبخش قرآن کریم است؛ به همین خاطر تصمیم گرفت با تمرکز بر تدریس و تفسیر قرآن کریم نهال توحید و عقاید صحیح را در دلهای مردم آبیاری کند. البته چون این امر بازار دینفروشان و خرافهپرستان را کساد میکرد، آنها شدیداً علیه ایشان موضع گرفتند و مارکهای گوناگون به ایشان زدند. اما ایشان با کمال شجاعت و صلابت به تدریس و تبلیغ معارف قرآنی و تبیین عقاید صحیح اسلامی ادامه داد.
این مفسر برجستهی قرن چهاردهم هجری با حکمت و بصیرت فراوان مردم را به سوی درک صحیح تعالیم قرآن و سنّت و یکتاپرستی و اخلاص در عمل فرا میخواند. الله تعالی به ایشان چنان فراست ایمانیای عطا کرده بود که بدون نام بردن از کسی، باورهای غلط را نقد میکرد و با رد عقاید مشرکین مکه و یهود و نصارا، به تردید باورهای نادرست رایج در عهد خود میپرداخت. ایشان در بیان عقاید درست اسلامی و در رأس آنها توحید از هرگونه تساهل و مداهنه و توریه پرهیز میکرد و معتقد بود که مسألهی توحید و سایر مسائل مربوط به عقاید صحیح اسلامی را باید با صراحت و شجاعت کامل بیان کرد.
ایشان علاج انحطاط اخلاقی، اقتصادی و سیاسی مسلمانان را در ترویج فهم درست از قرآن میدانست؛ به همین علت از هر فرصتی برای تبلیغ و ترویج آموزههای قرآنی بهره میبرد. معمول ایشان این بود که هرگاه فردی به دیدن ایشان میآمد، حتماً بخشی از قرآن مجید و مفاهیم آن را برایش تشریح و تبیین میکرد؛ بههمینعلت میگفتند: مولانا حسینعلی فنا فی القرآن است.
سیرت اخلاقی
مولانا حسینعلی فردی بسیار مخلص و مستغنی بود. هرگز برای طلاب از کسی کمک مالی نمیگرفت و تمام هزینههای طلاب حتى کتاب و کاغذ آنها را از جیب خود میپرداخت. ایشان از راه کشاورزی و زراعت کسب درآمد و امرار معاش میکرد.
در بیان توحید فوق العاده شجاع بود و قرآن و توحید ورد زبانش بود. در این راه کوچکترین دلهره و تردیدی به خود راه نمیداد. حتى برای بیان پیام قرآن به خانقاههای بزرگ و گردهماییهای سالانهی اهل بدعت میرفت و مردم را به سوی توحید و عقاید صحیح دعوت میکرد.
قلم از وصف عشقی که مولانا حسینعلی رحمه الله برای بیان معارف قرآن و آموزههای روحبخش آن داشت، عاجز است. اخلاص مولانا باعث موفقیت وی در تبلیغ و تدریس قرآن و حدیث گشته بود. سادگی و سادهزیستی در هر بخش زندگی ایشان آشکار بود. کارهای شخصی و امور خانه را خودش انجام میداد و کمک گرفتن از طلاب و شاگردان را برای انجام کارهای شخصی مترادف با توهین به آنها میدانست. در تواضع بینظیر بود. شب ظرفها را برای طلاب آب میکرد تا به وقت بیدار شدن برای نماز، مشکلی نداشته باشند. در عین سادهزیستی از تبحر علمی و مهارت فوق العادهای در علوم مختلف برخوردار بود. اکثر اشعار مثنوی معنوی را از حفظ داشت و در درسهای خود به اشعار مولانا رومی استناد میکرد. با شاگردان خود بسیار محبت و شفقت داشت و تمام سعیش بر این بود که طلاب در رفاه و آسایش باشند. در صورت نیاز طلاب، به آنان کمک مالی نیز میکرد.
مولانا حسینعلی به اساتید خود بینهایت ارادت و محبت داشت، بالأخص با مولانا رشیداحمد گنگوهی، و در مورد ایشان بسیار حساس بود. یکی دیگر از ویژگیهای ایشان، احترام بسیار به اسلاف و علمای امت بود. با وجود اینکه پایبند مذهب حنفی و دیدگاههای امام ابوحنیفه رحمه الله بود، به دیگر ائمه و دیدگاههای آنان نیز بسیار احترام میگذاشت و همواره شاگردان و ارادتمندانش را به احترام به همهی ائمه و سلف صالح توصیه میکرد. ایشان معتقد بود در مسائلی که ائمهی امت با هم اختلاف نظر داشتند، اگر کسی طبق دیدگاه یکی از آنان عمل کند و به آن باور داشته باشد، نباید مورد انتقاد و سرزنش قرار گیرد.
سیر و سلوک عرفانی
یکی دیگر از ویژگیهای علمای ربّانی شبه قارهی هند توجه بسیار به اصلاح نفس و تزکیهی باطن است؛ بر همین اساس، مولانا حسینعلی در بیست سالگی با خواجه محمّد عثمان دامانی، شیخ و مرشد سلسلهی نقشبندی، بیعت کرد و پس از طی منازل سیر و سلوک، در هر چهار سلسلهی مشهور تصوف و عرفان اجازه و خلافت حاصل کرد. بر همین اساس، صاحب کتاب گرانسنگ «نزهة الخواطر»، ایشان را یکی از کبار مشایخ نقشبندیه در شبه قارهی هند معرفی کرده و مینویسد: «الشیخ العالم الصالح حسینعلی بن الحافظ میانمحمّد بن عبدالله الحنفی النقشبندی ألوانی أحد کبار المشایخ النقشبندیة.» (حسنی، نزهة الخواطر: ۸/ ۱۳۳)
شیخ و مرشد مولانا حسینعلی نسبت به ایشان چنان اعتماد داشت که وی را برای تعلیم و تربیت فرزندش خواجه سراجالدین برگزید؛ این در حالی بود که در میان مریدان ایشان صدها عالم و مدرس وجود داشت.
مولانا حسینعلی نه تنها مرشدی کامل و مصلحی صادق بود، بلکه آشنایی عمیقی با ظرایف تصوف و عرفان داشت و رسالهای به نام «فیوضات حسینی» معروف به «تحفهی ابراهیمیه» به زبان فارسی در همین موضوع نگاشت که در نوع خود اثر گرانسنگی است.
روش تفسیر و ویژگیهای درس قرآن
روش عمومی تفسیر مولانا حسینعلی در تفسیر و بیان معارف قرآنی بر اختصار بوده است. خداوند به این شخصیت، استعداد ویژهای در بیان معارف قرآنی و سایر علوم اسلامی داده بود. ایشان میگفتند: در قرآن مجید عموماً شش موضوع بیان شده است: توحید، رسالت، قیامت، احکام، احوال مؤمنان و احوال منکران.
مضامین کلی قرآن کریم نیز در چهار بخش بیان شده که هر بخش آن با الحمد لله شروع میشود. بخش اول از سورهی فاتحه تا اوّل سورهی انعام است که مسألهی خالقیت خداوند در آن برجسته شده است. در بخش دوم که تا اوّل سورهی کهف ادامه دارد، مبحث ربوبیت خداوند مطرح شده است و تا اوّل سورهی فاطر که بخش سوم است، مسألهی تصرف و اختیار مورد بحث قرار گرفته است. بخش چهارم که تا آخر قرآن کریم است، شامل مباحث قیامت و شفاعت است.
مولانا حسینعلی برای هر سوره موضوع مستقلی به عنوان باب مطرح کرده است که محور مباحث آن سوره قلمداد میشود. در مجموع، اصطلاحات و روشی که ایشان برای تفهیم معارف قرآنی اختیار نمود، بیبدیل و در میان کوششهای معاصران ایشان منحصر به فرد است. ذکر این نکته نیز ضروری است که مولانا حسینعلی تفسیر متفاوتی از قرآن مجید در کتابها و دروس خود ارائه نکرده است؛ بلکه در پرتو تفاسیر معتبر سلف صالح قول راجح را از دیدگاه خود بیان نموده است؛ بنابراین به جای واژهی «تفردات» بهتر است از واژهی «ترجیحات» برای آرای مولانا حسینعلی استفاده شود.
اصول اساسی معرفت قرآن
مولانا حسینعلی برای درک و معرفت قرآن چهار اصل بیان کرده است:
۱. قرآن مجید؛ بسا اوقات خودش، خودش را تفسیر میکند. بنابراین ابتدا باید قرآن را به وسیلهی خود قرآن فهمید. این از موارد اعجاز قرآن است که از تکرار محض و بدون فایده خالی است. البته برخی مطالب در جایی به اختصار و سپس به تفصیل ذکر شدهاند.
۲. قرآن مجید را باید در پرتو احادیث تصدیق شده و سنّت مطهّرهی شارح و مفسر اعظم آن حضرت محمّد مصطفیٰ صلى الله علیه وسلم فهمید؛ زیرا قرآن کریم یک متن است و نمونهی عملی آن سیره و سنّت حضرت محمّد رسول الله صلى الله علیه وسلم است. عمارت و ساختمان دین، با سنّت و سیرت پیامبر صلى الله علیه وسلم شکل گرفته و محقّق شده و با تکیه به آن استوار و پایدار است.
۳. پس از قرآن و سنّت، بزرگترین منبع و مأخذ تفسیر قرآن، سخنان و سیرهی عملی صحابه و شاگردان گرامی پیامبر اسلام صلى الله علیه وسلم است؛ زیرا آنان به طور مستقیم از آنحضرت صلى الله علیه وسلم فیض حاصل کردند و مطالب و پیامهای قرآن را از هر کس دیگری بهتر آموختند، فهمیدند و به مقتضای آن عمل کردند.
۴. چهارمین مأخذ و اصل در تفسیر قرآن، استناد به اقوال تابعین و شاگردان مستقیم صحابه است؛ زیرا پس از صحابه، تابعین والاترین جایگاه را در میان اسلاف امت دارند و اجماع آنان حجت، و استناد به اجماع آنان لازم است. اما در مواردی که تابعین با هم اختلاف نظر داشتند، لزومی به استناد به دیدگاه مختلف فیه آنان نیست. در چنین صورتی آیهی قرآن را در پرتو لغت و ادبیات عرب و اقوال صحابه باید فهمید.
علاوه بر اصول چهارگانهی فوق، ایشان معتقداند:
۱. حتى الامکان نباید به اسرائیلیات (روایتهای بنیاسرائیلی) استناد کرد؛ با این توضیح که روایات اسرائیلیای که قرآن آنها را تصدیق و تأیید کرده است، مورد پذیرش همهی مسلمانان هستند؛ اما مواردی که در قرآن مورد تردید و مذمت قرار گرفتهاند، استناد به آنها حرام و باطل است. در این میان، از روایات اسرائیلیای که قرآن در مورد آنها سکوت کرده است؛ یعنی نه تصدیقشان کرده و نه تردید و مذمت، در حد استشهاد میتوان استفاده کرد. مفسرینی که در گذشته روایات اسرائیلی را در تفاسیرشان آورده و به آنها استناد کردهاند، دیدگاههای آنها را باید در پرتو حالات زمانهی آنان مورد بررسی قرار داد و از استناد به آنها در این روزگار اجتناب کرد.
۲. از تفسیر به رأی شدیداً باید پرهیز کرد؛ صرفاً با رأی و فهم شخصی به تفسیر قرآن اقدام کردن باطل و حرام است و در احادیث نبوی برای این کار وعید بیان شده است. (میان محمّد الیاس، سوانح مولانا حسینعلی: ۱۲۹، ۱۳۰)
مولانا حسینعلی در رسالهی «بلغة الحیران»، اصول معرفت قرآن را بیان کرده است؛ در پرتو همین اصول، شاگرد برجستهی ایشان مولانا غلام الله خان، «تفسیر جواهر القرآن» را تدوین کرده و در مقدمهی این تفسیر به تفصیل در این مورد بحث کرده است. مولانا مفتی محمّد حسین نیلوی، یکی دیگر از شاگردان ایشان، نیز این اصول را در قالب سی و شش قانون تحت عنوان «الفجر المستطیر» جمع و تشریح کرده است که در این نوشتار مجالی برای ذکر آنها نیست.
برخی از دیدگاههای ایشان پیرامون مسائل اعتقادی و عبادی
◊ عبادت فقط به جای آوردن نماز و روزه و برخی امور دیگر نیست؛ قرآن مجید از اهل ایمان میخواهد در هر لحظه و در هر حالت خداوند را پرستش کنند. مفهوم عبادت این است که در هر شعبهی زندگی؛ از جمله عقاید، افکار، رفتار، گفتار و مسائل اخلاقی و معاملات و اقتصاد و غیره از قوانین خداوند یگانه پیروی شود. عبادت با زبان و جان و مال صورت میگیرد.
◊ در بیان عقیدهی توحید همهی پیامبران و ائمه و علما از خود صلابت نشان دادهاند و هرگز راضی به معامله و سازش نشدهاند. ریشهی شرک به افراط برمیگردد که برخی در محبت و دوستی با غیرالله از جمله پیامبران و اولیا و ائمه افراط و غلو میکردند و سپس آنها را عالم الغیب و متصرف قلمداد میکردند. سرچشمهی شرک این است که علم غیب ما فوق الاسباب برای غیر خدا اثبات شود. اثبات علم غیب برای غیر خدا شرک است. شرک در علم، شرک در تصرف، شرک در دعا و شرک فعلی مواردی هستند که به کثرت در قرآن مجید پیرامون آنها بحث شده است. اطاعت از کسانی که حلال خداوند را حرام و حرام خداوند را حلال قرار میدهند، نیز شرک است؛ چنانکه خداوند میفرماید: ﴿وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّکُمْ لمُشْرِکُونَ﴾ (انعام: ۱۲۱). صاحب تفسیر کبیر نکتهی فوق را اینگونه تأیید کرده است: «قال الزجاج: فیه دلیل على أن کل من أحلّ شیئا مما حرّم الله أو حرّم شیئا مما أحلّ الله تعالى فهو مشرک.»
◊ شفاعت با اجازه و اذن الهی ثابت است. عقیدهی شفاعت بیانگر عاجزی و ضعف شفاعت کننده است که بدون اجازهی خداوند نمیتواند سفارش کند. این اظهار ناتوانی غیرالله است و همین است عقیدهی توحید. شفاعت میتواند سه صورت داشته باشد:
ـ نخست اینکه بزرگتر پیش کوچکتر سفارش کند. این نوع شفاعت در پیشگاه خداوند غیرممکن است؛ زیرا کسی بزرگتر از خداوند نیست.
ـ دوم اینکه فردی همرتبه شفاعت کند. این نیز غیرممکن است، چون هیچ فردی با خداوند متعال همرتبه نیست.
ـ صورت سوم این است که فردی دارای موقعیت پایینتر شفاعت کند و در واقع این یک تقاضا و درخواست است. این نوع شفاعت جایز و از قرآن و سنّت ثابت است.
◊ علم غیب مختص خداوند یکتاست و پنجاه و پنج آیهی قرآن مجید به این مطلب دلالت دارند. علم غیب همان است که فقط یک ذات از آن مطلع باشد، وقتی فرد دیگری از آن باخبر باشد، دیگر علم غیب نیست. برخی معتقدند که پیامبر اسلام صلى الله علیه وسلم علم غیب داشت، اما از روی تواضع و شکسته نفسی میفرمود که غیب نمیداند! این دیدگاه، اهانت به رسول گرامی اسلام صلى الله علیه وسلم و نسبت دروغی به آن پیامبر بزرگوار است. خداوند در قرآن خطاب به آنحضرت میفرماید: ﴿قُلْ لَا أَقُولُ لَکُمْ عِنْدِی خَزَائِنُ اللهِ وَ لَا أَعْلَمُ الْغَیْبَ﴾ (انعام: ۵۰).
◊ نماز باعث الفت بین مسلمانان و رفع عذاب و تنگی رزق است. به وسیلهی نماز بغض دور میشود. به راست کردن صفها و پیروی از امام در نماز دستور داده شد تا وحدت و یکدلی در دلهای مسلمانان جای بگیرد و به اطاعت رهبر و امام عادت کنند. نماز وسیلهی نجات از مصیبتهاست. نماز بیانگر انتهای عجز و انکسار انسان در پیشگاه الله است. دعا بدون ایمان بیفایده است. بدون ایمانِ معتبر، نه دعای شخص در حق خودش مفید واقع میشود و نه دعای دیگران.
◊ در بیان عقاید اساسی اسلام، حتى الامکان بدون مقدمه و آگاهی بخشی، آداب و رسوم خرافی رایج در بین مردم را به طور صریح رد نکنیم؛ زیرا اهمیت رسوم در دل مردم مستحکم است و اگر بدون مقدمه و صریح در نفی آنها سخن رانده شود مردم بهجای پذیرفتن به مخالفت روی خواهند آورد.
◊ هنگامیکه نبرد بین انگلیسیها و ترکهای عثمانی در جریان بود، مولانا حسینعلی ضمن سخنرانی در شهر میاںوالی مسلمانان را تشویق به جهاد کرد. برخی اعتراض کردند که ترکها بهخاطر حکومت میجنگند نه اسلام، پس چگونه مبارزهی آنها جهاد تلقی میشود؟ مولانا در پاسخ فرمودند: «جنگیدن بهخاطر کشور هم جهاد است؛ زیرا اگر کشور اسلامی در تصرف کفار قرار بگیرد، آنها به ترویج کفر روی خواهند آورد و تلاش خواهند کرد مسلمانان را مرتد کنند؛ بنابراین کمک مالی و جانی آنها (ترکهای عثمانی) وظیفهی ماست.»
نمونههایی از تفسیر ایشان
◊ ﴿بسم الله الرحمن الرحیم﴾؛ أی قولوا بسم الله، ومعناه اَستعین الله خاصة واَدعوه خاصة لا غیره…»؛ یعنی بگویید که فقط از خدا مدد میجوییم و فقط او را میخوانیم. نام دیگر سورهی فاتحه «تعلیم المسألة» است؛ زیرا خداوند با این سوره به بندگان میآموزد که چگونه از ذات یگانهاش سؤال کنند و کمک بجویند. در ابتدای تمام کلمات تمجیدی و دعایی لفظ «قولوا» محذوف است.
خلاصهی قرآن در سورهی فاتحه ذکر شده، خلاصه سورهی فاتحه در «بسم الله الرحمن الرحیم» و خلاصهی آن در «باء» استعانه مذکور است. همانگونه که از حضرت علی رضی الله عنه در تفسیر مواهب الرحمن و تفسیر عزیزی نقل شده است: لفظ «الله» شامل صفات الوهیت و ربوبیت خداوند یکتاست.
◊ ﴿الحمد لله رب العالمین﴾؛ الف، لام در ﴿الحمد﴾ برای عهد خارجی است و منظور از آن صفات ویژهی خداوند است که در وجود هیچ مخلوق دیگری یافت نمیشوند؛ یعنی صفات فاعلیه یا همان صفات ما فوق الاسباب؛ مانند مالک و مختار، کارساز، متصرف و حاجتروا مختص خداوند هستند. این تفسیر عقیدهی مشرکین مکه را رد میکند که صفات ما فوق الاسباب را برای معبودان خود ثابت میکردند. ﴿رب العالمین﴾؛ پس از اثبات صفات ویژه مثل خلق، صفت ربوبیت ذکر شد. همانگونه که مخلوق برای آفرینش به خالق نیاز دارد، برای بقای وجود و پرورش هم نیاز به «رب» دارد. رب ذاتی است که تدریجاً کسی را به کمال میرساند و طبق نیازش به او عنایت و بخشش میکند و او را از هر نوع گزند حفاظت میکند.
◊ ﴿وَ ذَرُوا ظَاهِرَ الْإِثْمِ وَ بَاطِنَهُ﴾ (انعام: ۱۲۰)؛ یعنی گناهانی را که با اعضا و جوارح صورت میگیرند یا مربوط به درون و قلب هستند، ترک کنید. از جملهی این گناهان و بزرگترین آنها شرک فعلی و اعتقادی است. شرک فعلی مثل طواف، سجده و پیاده رفتن به قصد پرستش غیرالله. و شرک اعتقادی مثل متصرف و عالمالغیب دانستن غیرالله. در تفسیر خازن نیز همین تفسیر برای ظاهر و باطن گناه ترجیح داده شده است.
◊ ﴿یَا نِسَاءَ النَّبِیِّ مَنْ یَأْتِ مِنْکُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ﴾ (احزاب: ۳۰)؛ منظور از ﴿فَاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ﴾، حرف زشت و ناشایست است؛ با این تفسیر شبهات و اتهامات مستشرقین و همفکرانشان رد میشود.
◊ ﴿وَالَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مَا یَمْلِکُونَ مِنْ قِطْمِیر﴾ (فاطر: ۱۳)؛ ای کفار! کسانی را که شما غیر از خدا میخوانید، مالک یک قطمیر هم نیستند. جسد میت مشابه هستهی خرما و کفن آن مثل قطمیر (پوست نازک هستهی خرما) است. هنگامیکه میت مالک کفنش نیست، چگونه میتواند مالک جان و مال، عزت و ذلت، پیروزی و شکست، و برکات باشد؟!
◊ ﴿إِنَّ اللهَ وَ مَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ﴾ (احزاب: ۵۶)؛ [بهخاطر نشر دعوت توحید و بهجای آوردن احکام الهی] خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود میفرستند و آفرین میگویند، پس شما ای مؤمنان! نیز بر ایشان درود و سلام بفرستید. با توجه به سیاق و سباق آیه، معنای ﴿صلّوا علیه﴾، آفرین گفتن بیان شده است. ﴿سلّموا تسلیماً﴾، یعنی با دل و جان احکام او را بپذیرید.
◊ ﴿لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ وَ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لَا یَسْتَجِیبُونَ لَهُمْ بِشَیْءٍ إِلَّا کَبَاسِطِ کَفَّیْهِ إِلَى المَاءِ لِیَبْلُغَ فَاهُ وَ مَا هُوَ بِبَالِغِهِ﴾ (رعد: ۱۴)؛ فقط ذات یگانهی خدا را خواندن و طلب کمک از او حق است و از دست بقیه کاری ساخته نیست. آنها نه چیزی میدانند و نه میتوانند انجام دهند. مثل اینکه کسی آب را صدا بزند که بیا؛ آب نه میفهمد و نه توان آمدن دارد!
جملاتی از رسالهی ”بلغة الحیران“
◊ بزرگترین مدرک و برهان توحید قرآن مجید است.
◊ قرآن ضمن بیان واقعات و حکایات به بیان عقاید و توضیح آنها میپردازد.
◊ قرآن مجید، فرقان حمید است و [در تفسیر آیات لزوماً] به شأن نزول نیاز نیست.
◊ عدم اعتماد بر احکام قرآنی، شرک است. کمال اصلی قرآن فصاحت و بلاغت آن نیست، بلکه بیان توحید و رد شرک است و احکام بالتبع ذکر شدهاند. قرآن کریم اکثراً شرک اعتقادی را رد میکند و نفی شرک عملی کمتر ذکر شده است؛ زیرا با نفی شرک اعتقادی ریشهی شرک خشکانده میشود و شاخ و برگهای آن که اعمال شرکیه هستند، خود به خود از بین میروند.
مولانا حسینعلی از دیدگاه برخی علما و شخصیتها
◊ مولانا عبدالقادر رایپوری: «مولانا حسینعلی از بزرگان اولیاءالله و فنا فیالتوحید بود، خداوند به ایشان دو نعمت قرآن و توحید عطا کرده بود.»
◊ علامه انورشاه کشمیری: «مولانا حسینعلی امام و شیخ نقشبندی مجددی زمان ماست.»
◊ شیخالاسلام مولانا حسیناحمد مدنی: «ما مولانا حسینعلی را بهعنوان بزرگ خود میپذیریم.»
◊ خواجه محمّدعثمان دامانی: «مولوی حسینعلی بر حقائق معارف آگاه است و بر علوم نقلی و اصلی حاوی، راوی فنون اصلی و فرعی و صاحب استعداد میباشد.»
◊ شیخ التفسیر مولانا احمدعلی لاهوری: «در جلسات انجمن خدام الدین، علما را برای افاده رساندن به عموم مردم دعوت میکنم، اما مولانا سید انورشاه کشمیری و مولانا حسینعلی را برای افاده رساندن به علما.»
◊ علامه سید سلیمان ندوی خطاب به مولانا غلام الله خان: «شیخ شما [مولانا حسینعلی] فکر و فهم بزرگی از قرآن حاصل کرده بود. درک ایشان از معارف قرآنی در کل هندوستان کم نظیر است. به اصطلاح صوفیه، استغراق و انهماک ایشان در توحید نتیجهی کیفیت ایمانی ایشان بود.
◊ مولانا سید ابوالحسن علی ندوی: «مولانا حسینعلی در تبلیغ و تصریح عقیدهی توحید بر نقش قدم شیخ الإسلام ابن تیمیه و مولانا سید اسماعیل شهید (نوهی امام شاه ولی الله دهلوی) گامزن بود، و مرکز و محور تفسیر قرآن ایشان همین موضوع بود. (ندوی، پرانی چراغ: ۱۵۹)
◊ مولانا منظوراحمد نعمانی لکهنوی: «مولانا حسینعلی با توحید و دعوت به آن بسیار محبت داشت و از شرک نه تنها بیزار، بلکه دشمن آن بود. در پیروی از سنّت نیز پیشرو بود.»
◊ مولانا مفتی کفایت الله دهلوی: «بدون شک مولانا حسینعلی عالمی بزرگوار و پیرو سنّتاند.»
آثار و تألیفات
◊ در تفسیر و علوم قرآن: ۱. بلغة الحیران فی ربط آیات القرآن (اردو)؛ ۲. البیان فی ربط القرآن (اردو).
◊ در حدیث: ۱. تلخیص الطحاوی (عربی)؛ ۲. تحریرات حدیث (عربی)؛ ۳. تقریر الجنجوهی [/گنگوهی] على صحیح البخاری (عربی)؛ ۴. تقریر الجنجوهی على صحیح المسلم (عربی)؛ ۵. عون المعبود علی سنن ابیداود؛ ۶. رسالة جریدتین (عربی).
◊ در فقه: ۱. برهان التسلیم؛ ۲. رسالة خمس أوسق؛ ۳. رسالهی رفع سبابه؛ ۴. رسالة ذبح فوق العقده؛ ۵. خلاصة فتح القدیر.
◊ در عقاید: ۱. رسالهی مسألهی علم غیب (اردو)؛ ۲. تفنچه (اردو).
◊ در تصوف: ۱. تحفهی ابراهیمیه (فارسی)؛ ۲. حواشی فوائد عثمانی (فارسی).
شاگردان و فیض یافتگان
از میان شاگردان برجسته و خلفای مجاز ایشان، شیخ القرآن مولانا غلام الله خان، خواجه سراج الدین موسى زئی، مولانا عبدالله درخواستی، مولانا ولیالله گلیانوی، مولانا قاضی نورمحمّد، مولانا عنایت الله شاه بخاری، مولانا محمّد طاهر پنجپیری، مولانا سید احمد حسین سجاد بخاری، مولانا سرفرازخان صفدر، مولانا مفتی محمّد حسین نیلوی و مولانا سید احمدرضا بجنوری رحمهمالله قابل ذکراند. مولانا سید عبدالواحد سیدزاده گشتی از بلوچستان ایران نیز به محضر مولانا حسینعلی رسیده و در علوم قرآن و تفسیر از ایشان کسب فیض کرده است. همچنین در تزکیه و اصلاح از ایشان فیض برده و اجازه و خلافت برای بیعت و ارشاد یافته است.
سخن پایانی
هشت دهه زندگی مولانا حسینعلی رحمه الله، با تلاش و مجاهدت و خدمت به قرآن و سنّت همراه بود، و تلاشهای ایشان به شکلگیری نهضت قرآنی گسترده و تأثیرگذاری منجر شد. روح گرامی این عالم ربّانی، داعی توحید و مفسّر بزرگ قرآن، شب دوشنبه ۴ رجب ۱۳۶۳ ق./ ۲۵ ژوئن ۱۹۴۴ م. در زادگاهش وانبچران و در درسگاهی که سالیان بسیار محل تدریس ایشان بود، به ملکوت اعلى پیوست. روز بعد شاگرد برجسته و جانشین علمی و معنوی ایشان شیخ القرآن مولانا غلام الله خان بر پیکر ایشان نماز جنازه خواند و این پیکر گرامی در همان درسگاه به خاک سپرده شد؛ ﴿کُلُّ مَن علیها فان ٭ و یبقی وجه ربّک ذوالجلال والإکرام﴾.
• عبدالحکیم شه بخش (فصلنامه بین المللی ندای اسلام)
منابع:
۱. الوانی، حسینعلی؛ فیوضات حسینی (معروف به تحفهی ابراهمیمه)؛ گوجرانواله: ادارة نشر و اشاعت مدرسه نصرة العلوم، ۱۳۸۷ ق.
۲. بخاری، سجاد؛ اقامة البرهان؛ راولپندی: کتبخانه رشیدیه، ۲۰۰۱ م.
۳. حسنی، عبدالحی؛ نزهة الخواطر؛ کراچی: دار الاشاعت، ۲۰۰۴ م.
۴. میان محمّد الیاس؛ سوانح مولانا حسینعلی؛ پیشاور: اشاعت اکادمی، [بیتا].
۵. ندوی، ابوالحسن علی؛ پرانی چراغ؛ کراچی: مجلس نشریات اسلام، ۲۰۱۰ م.
۱۳۹۳ شهریور ۵, چهارشنبه
نگاهی به زندگانی شیخ التفسیر مولانا حسینعلی رحمه الله
اشاره: تلاش و مجاهدت برای ترویج معرفت صحیح قرآنی و بیان دقایق کلام باری تعالی و تشریح اصل توحید و تبیین پیام اصلی دعوت انبیا و مقابله با هر گونه بدعت و انحراف از عقیدهی صحیح اسلامی، رسالت عظیمی است که مسئولیت آن بر عهدهی عالمان دین و خادمان قرآن و سنّت در هر عصر و زمان است. تاریخ امت اسلامی گواه است که همواره این مهم، وجههی همت عالمان مخلص و ربّانی و مصلحان و مجدّدان بیدارگر بوده است. یکی از شخصیتهایی که در دورهی اخیر در شبه قارهی هند و به ویژه در کشور پاکستان، با مطالعات قرآنی عمیق و ارائهی درس تفسیر منحصر به فردی در قالب دورههای فشرده و منظم، منشأ خدمات قرآنی بسیاری گردید و پس از ایشان، شاگردان بدون واسطه و با واسطهی ایشان در این مسیر کوششهای بسیار کردند، شیخ التفسیر مولانا حسینعلی الوانی رحمه الله است.
از آنجا که مدتهاست شاهد برگزاری دورههای ترجمه و تفسیر قرآن و نشر معارف آن با الگو گرفتن از شیوهی مذکور در برخی شهرهای کشورمان هستیم، در این نوشتار قصد داریم به اختصار به معرفی شخصیت، اندیشهها و خدمات مولانا حسینعلی، و روش ایشان در نشر و بیان معارف قرآنی بپردازیم.
حسینعلی فرزند حافظ میانمحمّد رحمهما الله، در ۱۹ ذیالقعده ۱۲۸۳ برابر با ۵ فروردین ۱۲۴۶ در منطقهی وانبچران از توابع شهر میاںوالی ایالت پنجاب پاکستان دیده به جهان گشود. پدر بزرگوارش حافظ کل قرآن و فردی متمکن و زمیندار بود. نیاکان ایشان نیز همه حافظ قرآن و اهل علم و فضل بودند. برخی از کتابهای فارسی و صرف و نحو را نزد پدرش آموخت، سپس به تلهریان از توابع شهر میاںوالی رفت و نزد مولانا غلام نبی و مولانا سلطان احمد کتب درسی دیگر را خواند. سپس برای ادامهی تحصیل و فراگیری علوم حدیث عازم گنگوه شد و در محضر علامهی محدّث و فقیه و عارف مجاهد، مولانا رشیداحمد گنگوهی رحمه الله زانوی تلمذ زد و صحیح بخاری، صحیح مسلم، سنن ترمذی، سنن ابوداود و… را از ایشان فراگرفت. علامه گنگوهی که از بنیانگذاران و مدیران دارالعلوم دیوبند و یار و همدم مولانا محمدقاسم نانوتوی بود، پیش از تأسیس دارالعلوم دیوبند، مجلس درسش را در گنگوه دایر کرده بود و به ویژه به مشتاقان علوم حدیث فیض میرساند. ایشان در برنامهای یک ساله تمام کتب صحاح سته را به تنهایی تدریس میکرد. گفتهاند: این سلسله از سال ۱۲۶۵ ق. آغاز و تا سال ۱۳۱۴ ق. ادامه داشت و مولانا حسینعلی یکی از شاگردان برجستهی ایشان در این سالها بود. چنانکه دربارهی وی گفته است: «در طول زندگیام طلبهای ذهین و زحمتکش مثل ایشان ندیدم.»
مولانا حسینعلی در سال ۱۳۰۲ ق./ ۱۲۶۴ ش. دورهی حدیث را به پایان رساند و برای فراگیری علم ترجمه و تفسیر قرآن به مظاهرالعلوم سهارنپور رفت و در محضر مولانا محمّد مظهر صدّیقی نانوتوی زانوی تلمّذ زد. سپس جهت تبحّر در علوم عقلی و فلسفه و کلام عازم شهر کانپور شد و از علامه احمد حسن کانپوری کسب فیض کرد. وی در سال ۱۳۰۴ ق./ ۱۲۶۶ ش. از علامه کانپوری سند علمی دریافت کرد؛ سندی که گواه نبوغ، مهارت علمی و دقت نظر ایشان بود و اینگونه آغاز میشد: «أما بعد، فإن الفهیم الأریب، الذکی النجیب، الکثیر علمه، الدقیق فهمه، المؤید بتأیید الله القوی، الفاضل اللوذعی، المتوقد الیلمعی، المولوی حسینعلی بن میان محمّد الوانی الفنجابی، صانه الله عن شر کل غوی و غبی… .» (بخاری، اقامة البرهان: ۷)
پس از تکمیل مراحل تحصیلی و فراگیری علوم و فنون مختلف و کسب مهارت در علوم قرآن و حدیث، به سال ۱۳۰۶ ق./ ۱۲۶۸ ش. به زادگاهش بازگشت و به تدریس علوم و فنون مختلف پرداخت. پس از مدتی زندگی خود را وقف تدریس و تبلیغ قرآن مجید و احادیث نبوی کرد. دیری نگذشت که آوازهی درس ایشان در مناطق دور و نزدیک پیچید و طلاب بسیاری از مناطق مختلف در درسها و دورههای ایشان حضور یافتند و از محضر ایشان کسب فیض کردند.
تلاش برای روشنگری و اصلاح
مولانا حسینعلی پس از مدتی تدریس و تبلیغ پی برد که علت اصلی رواج عقاید باطل و خرافات در جامعه، دوری مردم از آموزههای حیاتبخش قرآن کریم است؛ به همین خاطر تصمیم گرفت با تمرکز بر تدریس و تفسیر قرآن کریم نهال توحید و عقاید صحیح را در دلهای مردم آبیاری کند. البته چون این امر بازار دینفروشان و خرافهپرستان را کساد میکرد، آنها شدیداً علیه ایشان موضع گرفتند و مارکهای گوناگون به ایشان زدند. اما ایشان با کمال شجاعت و صلابت به تدریس و تبلیغ معارف قرآنی و تبیین عقاید صحیح اسلامی ادامه داد.
این مفسر برجستهی قرن چهاردهم هجری با حکمت و بصیرت فراوان مردم را به سوی درک صحیح تعالیم قرآن و سنّت و یکتاپرستی و اخلاص در عمل فرا میخواند. الله تعالی به ایشان چنان فراست ایمانیای عطا کرده بود که بدون نام بردن از کسی، باورهای غلط را نقد میکرد و با رد عقاید مشرکین مکه و یهود و نصارا، به تردید باورهای نادرست رایج در عهد خود میپرداخت. ایشان در بیان عقاید درست اسلامی و در رأس آنها توحید از هرگونه تساهل و مداهنه و توریه پرهیز میکرد و معتقد بود که مسألهی توحید و سایر مسائل مربوط به عقاید صحیح اسلامی را باید با صراحت و شجاعت کامل بیان کرد.
ایشان علاج انحطاط اخلاقی، اقتصادی و سیاسی مسلمانان را در ترویج فهم درست از قرآن میدانست؛ به همین علت از هر فرصتی برای تبلیغ و ترویج آموزههای قرآنی بهره میبرد. معمول ایشان این بود که هرگاه فردی به دیدن ایشان میآمد، حتماً بخشی از قرآن مجید و مفاهیم آن را برایش تشریح و تبیین میکرد؛ بههمینعلت میگفتند: مولانا حسینعلی فنا فی القرآن است.
سیرت اخلاقی
مولانا حسینعلی فردی بسیار مخلص و مستغنی بود. هرگز برای طلاب از کسی کمک مالی نمیگرفت و تمام هزینههای طلاب حتى کتاب و کاغذ آنها را از جیب خود میپرداخت. ایشان از راه کشاورزی و زراعت کسب درآمد و امرار معاش میکرد.
در بیان توحید فوق العاده شجاع بود و قرآن و توحید ورد زبانش بود. در این راه کوچکترین دلهره و تردیدی به خود راه نمیداد. حتى برای بیان پیام قرآن به خانقاههای بزرگ و گردهماییهای سالانهی اهل بدعت میرفت و مردم را به سوی توحید و عقاید صحیح دعوت میکرد.
قلم از وصف عشقی که مولانا حسینعلی رحمه الله برای بیان معارف قرآن و آموزههای روحبخش آن داشت، عاجز است. اخلاص مولانا باعث موفقیت وی در تبلیغ و تدریس قرآن و حدیث گشته بود. سادگی و سادهزیستی در هر بخش زندگی ایشان آشکار بود. کارهای شخصی و امور خانه را خودش انجام میداد و کمک گرفتن از طلاب و شاگردان را برای انجام کارهای شخصی مترادف با توهین به آنها میدانست. در تواضع بینظیر بود. شب ظرفها را برای طلاب آب میکرد تا به وقت بیدار شدن برای نماز، مشکلی نداشته باشند. در عین سادهزیستی از تبحر علمی و مهارت فوق العادهای در علوم مختلف برخوردار بود. اکثر اشعار مثنوی معنوی را از حفظ داشت و در درسهای خود به اشعار مولانا رومی استناد میکرد. با شاگردان خود بسیار محبت و شفقت داشت و تمام سعیش بر این بود که طلاب در رفاه و آسایش باشند. در صورت نیاز طلاب، به آنان کمک مالی نیز میکرد.
مولانا حسینعلی به اساتید خود بینهایت ارادت و محبت داشت، بالأخص با مولانا رشیداحمد گنگوهی، و در مورد ایشان بسیار حساس بود. یکی دیگر از ویژگیهای ایشان، احترام بسیار به اسلاف و علمای امت بود. با وجود اینکه پایبند مذهب حنفی و دیدگاههای امام ابوحنیفه رحمه الله بود، به دیگر ائمه و دیدگاههای آنان نیز بسیار احترام میگذاشت و همواره شاگردان و ارادتمندانش را به احترام به همهی ائمه و سلف صالح توصیه میکرد. ایشان معتقد بود در مسائلی که ائمهی امت با هم اختلاف نظر داشتند، اگر کسی طبق دیدگاه یکی از آنان عمل کند و به آن باور داشته باشد، نباید مورد انتقاد و سرزنش قرار گیرد.
سیر و سلوک عرفانی
یکی دیگر از ویژگیهای علمای ربّانی شبه قارهی هند توجه بسیار به اصلاح نفس و تزکیهی باطن است؛ بر همین اساس، مولانا حسینعلی در بیست سالگی با خواجه محمّد عثمان دامانی، شیخ و مرشد سلسلهی نقشبندی، بیعت کرد و پس از طی منازل سیر و سلوک، در هر چهار سلسلهی مشهور تصوف و عرفان اجازه و خلافت حاصل کرد. بر همین اساس، صاحب کتاب گرانسنگ «نزهة الخواطر»، ایشان را یکی از کبار مشایخ نقشبندیه در شبه قارهی هند معرفی کرده و مینویسد: «الشیخ العالم الصالح حسینعلی بن الحافظ میانمحمّد بن عبدالله الحنفی النقشبندی ألوانی أحد کبار المشایخ النقشبندیة.» (حسنی، نزهة الخواطر: ۸/ ۱۳۳)
شیخ و مرشد مولانا حسینعلی نسبت به ایشان چنان اعتماد داشت که وی را برای تعلیم و تربیت فرزندش خواجه سراجالدین برگزید؛ این در حالی بود که در میان مریدان ایشان صدها عالم و مدرس وجود داشت.
مولانا حسینعلی نه تنها مرشدی کامل و مصلحی صادق بود، بلکه آشنایی عمیقی با ظرایف تصوف و عرفان داشت و رسالهای به نام «فیوضات حسینی» معروف به «تحفهی ابراهیمیه» به زبان فارسی در همین موضوع نگاشت که در نوع خود اثر گرانسنگی است.
روش تفسیر و ویژگیهای درس قرآن
روش عمومی تفسیر مولانا حسینعلی در تفسیر و بیان معارف قرآنی بر اختصار بوده است. خداوند به این شخصیت، استعداد ویژهای در بیان معارف قرآنی و سایر علوم اسلامی داده بود. ایشان میگفتند: در قرآن مجید عموماً شش موضوع بیان شده است: توحید، رسالت، قیامت، احکام، احوال مؤمنان و احوال منکران.
مضامین کلی قرآن کریم نیز در چهار بخش بیان شده که هر بخش آن با الحمد لله شروع میشود. بخش اول از سورهی فاتحه تا اوّل سورهی انعام است که مسألهی خالقیت خداوند در آن برجسته شده است. در بخش دوم که تا اوّل سورهی کهف ادامه دارد، مبحث ربوبیت خداوند مطرح شده است و تا اوّل سورهی فاطر که بخش سوم است، مسألهی تصرف و اختیار مورد بحث قرار گرفته است. بخش چهارم که تا آخر قرآن کریم است، شامل مباحث قیامت و شفاعت است.
مولانا حسینعلی برای هر سوره موضوع مستقلی به عنوان باب مطرح کرده است که محور مباحث آن سوره قلمداد میشود. در مجموع، اصطلاحات و روشی که ایشان برای تفهیم معارف قرآنی اختیار نمود، بیبدیل و در میان کوششهای معاصران ایشان منحصر به فرد است. ذکر این نکته نیز ضروری است که مولانا حسینعلی تفسیر متفاوتی از قرآن مجید در کتابها و دروس خود ارائه نکرده است؛ بلکه در پرتو تفاسیر معتبر سلف صالح قول راجح را از دیدگاه خود بیان نموده است؛ بنابراین به جای واژهی «تفردات» بهتر است از واژهی «ترجیحات» برای آرای مولانا حسینعلی استفاده شود.
اصول اساسی معرفت قرآن
مولانا حسینعلی برای درک و معرفت قرآن چهار اصل بیان کرده است:
۱. قرآن مجید؛ بسا اوقات خودش، خودش را تفسیر میکند. بنابراین ابتدا باید قرآن را به وسیلهی خود قرآن فهمید. این از موارد اعجاز قرآن است که از تکرار محض و بدون فایده خالی است. البته برخی مطالب در جایی به اختصار و سپس به تفصیل ذکر شدهاند.
۲. قرآن مجید را باید در پرتو احادیث تصدیق شده و سنّت مطهّرهی شارح و مفسر اعظم آن حضرت محمّد مصطفیٰ صلى الله علیه وسلم فهمید؛ زیرا قرآن کریم یک متن است و نمونهی عملی آن سیره و سنّت حضرت محمّد رسول الله صلى الله علیه وسلم است. عمارت و ساختمان دین، با سنّت و سیرت پیامبر صلى الله علیه وسلم شکل گرفته و محقّق شده و با تکیه به آن استوار و پایدار است.
۳. پس از قرآن و سنّت، بزرگترین منبع و مأخذ تفسیر قرآن، سخنان و سیرهی عملی صحابه و شاگردان گرامی پیامبر اسلام صلى الله علیه وسلم است؛ زیرا آنان به طور مستقیم از آنحضرت صلى الله علیه وسلم فیض حاصل کردند و مطالب و پیامهای قرآن را از هر کس دیگری بهتر آموختند، فهمیدند و به مقتضای آن عمل کردند.
۴. چهارمین مأخذ و اصل در تفسیر قرآن، استناد به اقوال تابعین و شاگردان مستقیم صحابه است؛ زیرا پس از صحابه، تابعین والاترین جایگاه را در میان اسلاف امت دارند و اجماع آنان حجت، و استناد به اجماع آنان لازم است. اما در مواردی که تابعین با هم اختلاف نظر داشتند، لزومی به استناد به دیدگاه مختلف فیه آنان نیست. در چنین صورتی آیهی قرآن را در پرتو لغت و ادبیات عرب و اقوال صحابه باید فهمید.
علاوه بر اصول چهارگانهی فوق، ایشان معتقداند:
۱. حتى الامکان نباید به اسرائیلیات (روایتهای بنیاسرائیلی) استناد کرد؛ با این توضیح که روایات اسرائیلیای که قرآن آنها را تصدیق و تأیید کرده است، مورد پذیرش همهی مسلمانان هستند؛ اما مواردی که در قرآن مورد تردید و مذمت قرار گرفتهاند، استناد به آنها حرام و باطل است. در این میان، از روایات اسرائیلیای که قرآن در مورد آنها سکوت کرده است؛ یعنی نه تصدیقشان کرده و نه تردید و مذمت، در حد استشهاد میتوان استفاده کرد. مفسرینی که در گذشته روایات اسرائیلی را در تفاسیرشان آورده و به آنها استناد کردهاند، دیدگاههای آنها را باید در پرتو حالات زمانهی آنان مورد بررسی قرار داد و از استناد به آنها در این روزگار اجتناب کرد.
۲. از تفسیر به رأی شدیداً باید پرهیز کرد؛ صرفاً با رأی و فهم شخصی به تفسیر قرآن اقدام کردن باطل و حرام است و در احادیث نبوی برای این کار وعید بیان شده است. (میان محمّد الیاس، سوانح مولانا حسینعلی: ۱۲۹، ۱۳۰)
مولانا حسینعلی در رسالهی «بلغة الحیران»، اصول معرفت قرآن را بیان کرده است؛ در پرتو همین اصول، شاگرد برجستهی ایشان مولانا غلام الله خان، «تفسیر جواهر القرآن» را تدوین کرده و در مقدمهی این تفسیر به تفصیل در این مورد بحث کرده است. مولانا مفتی محمّد حسین نیلوی، یکی دیگر از شاگردان ایشان، نیز این اصول را در قالب سی و شش قانون تحت عنوان «الفجر المستطیر» جمع و تشریح کرده است که در این نوشتار مجالی برای ذکر آنها نیست.
برخی از دیدگاههای ایشان پیرامون مسائل اعتقادی و عبادی
◊ عبادت فقط به جای آوردن نماز و روزه و برخی امور دیگر نیست؛ قرآن مجید از اهل ایمان میخواهد در هر لحظه و در هر حالت خداوند را پرستش کنند. مفهوم عبادت این است که در هر شعبهی زندگی؛ از جمله عقاید، افکار، رفتار، گفتار و مسائل اخلاقی و معاملات و اقتصاد و غیره از قوانین خداوند یگانه پیروی شود. عبادت با زبان و جان و مال صورت میگیرد.
◊ در بیان عقیدهی توحید همهی پیامبران و ائمه و علما از خود صلابت نشان دادهاند و هرگز راضی به معامله و سازش نشدهاند. ریشهی شرک به افراط برمیگردد که برخی در محبت و دوستی با غیرالله از جمله پیامبران و اولیا و ائمه افراط و غلو میکردند و سپس آنها را عالم الغیب و متصرف قلمداد میکردند. سرچشمهی شرک این است که علم غیب ما فوق الاسباب برای غیر خدا اثبات شود. اثبات علم غیب برای غیر خدا شرک است. شرک در علم، شرک در تصرف، شرک در دعا و شرک فعلی مواردی هستند که به کثرت در قرآن مجید پیرامون آنها بحث شده است. اطاعت از کسانی که حلال خداوند را حرام و حرام خداوند را حلال قرار میدهند، نیز شرک است؛ چنانکه خداوند میفرماید: ﴿وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّکُمْ لمُشْرِکُونَ﴾ (انعام: ۱۲۱). صاحب تفسیر کبیر نکتهی فوق را اینگونه تأیید کرده است: «قال الزجاج: فیه دلیل على أن کل من أحلّ شیئا مما حرّم الله أو حرّم شیئا مما أحلّ الله تعالى فهو مشرک.»
◊ شفاعت با اجازه و اذن الهی ثابت است. عقیدهی شفاعت بیانگر عاجزی و ضعف شفاعت کننده است که بدون اجازهی خداوند نمیتواند سفارش کند. این اظهار ناتوانی غیرالله است و همین است عقیدهی توحید. شفاعت میتواند سه صورت داشته باشد:
ـ نخست اینکه بزرگتر پیش کوچکتر سفارش کند. این نوع شفاعت در پیشگاه خداوند غیرممکن است؛ زیرا کسی بزرگتر از خداوند نیست.
ـ دوم اینکه فردی همرتبه شفاعت کند. این نیز غیرممکن است، چون هیچ فردی با خداوند متعال همرتبه نیست.
ـ صورت سوم این است که فردی دارای موقعیت پایینتر شفاعت کند و در واقع این یک تقاضا و درخواست است. این نوع شفاعت جایز و از قرآن و سنّت ثابت است.
◊ علم غیب مختص خداوند یکتاست و پنجاه و پنج آیهی قرآن مجید به این مطلب دلالت دارند. علم غیب همان است که فقط یک ذات از آن مطلع باشد، وقتی فرد دیگری از آن باخبر باشد، دیگر علم غیب نیست. برخی معتقدند که پیامبر اسلام صلى الله علیه وسلم علم غیب داشت، اما از روی تواضع و شکسته نفسی میفرمود که غیب نمیداند! این دیدگاه، اهانت به رسول گرامی اسلام صلى الله علیه وسلم و نسبت دروغی به آن پیامبر بزرگوار است. خداوند در قرآن خطاب به آنحضرت میفرماید: ﴿قُلْ لَا أَقُولُ لَکُمْ عِنْدِی خَزَائِنُ اللهِ وَ لَا أَعْلَمُ الْغَیْبَ﴾ (انعام: ۵۰).
◊ نماز باعث الفت بین مسلمانان و رفع عذاب و تنگی رزق است. به وسیلهی نماز بغض دور میشود. به راست کردن صفها و پیروی از امام در نماز دستور داده شد تا وحدت و یکدلی در دلهای مسلمانان جای بگیرد و به اطاعت رهبر و امام عادت کنند. نماز وسیلهی نجات از مصیبتهاست. نماز بیانگر انتهای عجز و انکسار انسان در پیشگاه الله است. دعا بدون ایمان بیفایده است. بدون ایمانِ معتبر، نه دعای شخص در حق خودش مفید واقع میشود و نه دعای دیگران.
◊ در بیان عقاید اساسی اسلام، حتى الامکان بدون مقدمه و آگاهی بخشی، آداب و رسوم خرافی رایج در بین مردم را به طور صریح رد نکنیم؛ زیرا اهمیت رسوم در دل مردم مستحکم است و اگر بدون مقدمه و صریح در نفی آنها سخن رانده شود مردم بهجای پذیرفتن به مخالفت روی خواهند آورد.
◊ هنگامیکه نبرد بین انگلیسیها و ترکهای عثمانی در جریان بود، مولانا حسینعلی ضمن سخنرانی در شهر میاںوالی مسلمانان را تشویق به جهاد کرد. برخی اعتراض کردند که ترکها بهخاطر حکومت میجنگند نه اسلام، پس چگونه مبارزهی آنها جهاد تلقی میشود؟ مولانا در پاسخ فرمودند: «جنگیدن بهخاطر کشور هم جهاد است؛ زیرا اگر کشور اسلامی در تصرف کفار قرار بگیرد، آنها به ترویج کفر روی خواهند آورد و تلاش خواهند کرد مسلمانان را مرتد کنند؛ بنابراین کمک مالی و جانی آنها (ترکهای عثمانی) وظیفهی ماست.»
نمونههایی از تفسیر ایشان
◊ ﴿بسم الله الرحمن الرحیم﴾؛ أی قولوا بسم الله، ومعناه اَستعین الله خاصة واَدعوه خاصة لا غیره…»؛ یعنی بگویید که فقط از خدا مدد میجوییم و فقط او را میخوانیم. نام دیگر سورهی فاتحه «تعلیم المسألة» است؛ زیرا خداوند با این سوره به بندگان میآموزد که چگونه از ذات یگانهاش سؤال کنند و کمک بجویند. در ابتدای تمام کلمات تمجیدی و دعایی لفظ «قولوا» محذوف است.
خلاصهی قرآن در سورهی فاتحه ذکر شده، خلاصه سورهی فاتحه در «بسم الله الرحمن الرحیم» و خلاصهی آن در «باء» استعانه مذکور است. همانگونه که از حضرت علی رضی الله عنه در تفسیر مواهب الرحمن و تفسیر عزیزی نقل شده است: لفظ «الله» شامل صفات الوهیت و ربوبیت خداوند یکتاست.
◊ ﴿الحمد لله رب العالمین﴾؛ الف، لام در ﴿الحمد﴾ برای عهد خارجی است و منظور از آن صفات ویژهی خداوند است که در وجود هیچ مخلوق دیگری یافت نمیشوند؛ یعنی صفات فاعلیه یا همان صفات ما فوق الاسباب؛ مانند مالک و مختار، کارساز، متصرف و حاجتروا مختص خداوند هستند. این تفسیر عقیدهی مشرکین مکه را رد میکند که صفات ما فوق الاسباب را برای معبودان خود ثابت میکردند. ﴿رب العالمین﴾؛ پس از اثبات صفات ویژه مثل خلق، صفت ربوبیت ذکر شد. همانگونه که مخلوق برای آفرینش به خالق نیاز دارد، برای بقای وجود و پرورش هم نیاز به «رب» دارد. رب ذاتی است که تدریجاً کسی را به کمال میرساند و طبق نیازش به او عنایت و بخشش میکند و او را از هر نوع گزند حفاظت میکند.
◊ ﴿وَ ذَرُوا ظَاهِرَ الْإِثْمِ وَ بَاطِنَهُ﴾ (انعام: ۱۲۰)؛ یعنی گناهانی را که با اعضا و جوارح صورت میگیرند یا مربوط به درون و قلب هستند، ترک کنید. از جملهی این گناهان و بزرگترین آنها شرک فعلی و اعتقادی است. شرک فعلی مثل طواف، سجده و پیاده رفتن به قصد پرستش غیرالله. و شرک اعتقادی مثل متصرف و عالمالغیب دانستن غیرالله. در تفسیر خازن نیز همین تفسیر برای ظاهر و باطن گناه ترجیح داده شده است.
◊ ﴿یَا نِسَاءَ النَّبِیِّ مَنْ یَأْتِ مِنْکُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ﴾ (احزاب: ۳۰)؛ منظور از ﴿فَاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ﴾، حرف زشت و ناشایست است؛ با این تفسیر شبهات و اتهامات مستشرقین و همفکرانشان رد میشود.
◊ ﴿وَالَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مَا یَمْلِکُونَ مِنْ قِطْمِیر﴾ (فاطر: ۱۳)؛ ای کفار! کسانی را که شما غیر از خدا میخوانید، مالک یک قطمیر هم نیستند. جسد میت مشابه هستهی خرما و کفن آن مثل قطمیر (پوست نازک هستهی خرما) است. هنگامیکه میت مالک کفنش نیست، چگونه میتواند مالک جان و مال، عزت و ذلت، پیروزی و شکست، و برکات باشد؟!
◊ ﴿إِنَّ اللهَ وَ مَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ﴾ (احزاب: ۵۶)؛ [بهخاطر نشر دعوت توحید و بهجای آوردن احکام الهی] خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود میفرستند و آفرین میگویند، پس شما ای مؤمنان! نیز بر ایشان درود و سلام بفرستید. با توجه به سیاق و سباق آیه، معنای ﴿صلّوا علیه﴾، آفرین گفتن بیان شده است. ﴿سلّموا تسلیماً﴾، یعنی با دل و جان احکام او را بپذیرید.
◊ ﴿لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ وَ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لَا یَسْتَجِیبُونَ لَهُمْ بِشَیْءٍ إِلَّا کَبَاسِطِ کَفَّیْهِ إِلَى المَاءِ لِیَبْلُغَ فَاهُ وَ مَا هُوَ بِبَالِغِهِ﴾ (رعد: ۱۴)؛ فقط ذات یگانهی خدا را خواندن و طلب کمک از او حق است و از دست بقیه کاری ساخته نیست. آنها نه چیزی میدانند و نه میتوانند انجام دهند. مثل اینکه کسی آب را صدا بزند که بیا؛ آب نه میفهمد و نه توان آمدن دارد!
جملاتی از رسالهی ”بلغة الحیران“
◊ بزرگترین مدرک و برهان توحید قرآن مجید است.
◊ قرآن ضمن بیان واقعات و حکایات به بیان عقاید و توضیح آنها میپردازد.
◊ قرآن مجید، فرقان حمید است و [در تفسیر آیات لزوماً] به شأن نزول نیاز نیست.
◊ عدم اعتماد بر احکام قرآنی، شرک است. کمال اصلی قرآن فصاحت و بلاغت آن نیست، بلکه بیان توحید و رد شرک است و احکام بالتبع ذکر شدهاند. قرآن کریم اکثراً شرک اعتقادی را رد میکند و نفی شرک عملی کمتر ذکر شده است؛ زیرا با نفی شرک اعتقادی ریشهی شرک خشکانده میشود و شاخ و برگهای آن که اعمال شرکیه هستند، خود به خود از بین میروند.
مولانا حسینعلی از دیدگاه برخی علما و شخصیتها
◊ مولانا عبدالقادر رایپوری: «مولانا حسینعلی از بزرگان اولیاءالله و فنا فیالتوحید بود، خداوند به ایشان دو نعمت قرآن و توحید عطا کرده بود.»
◊ علامه انورشاه کشمیری: «مولانا حسینعلی امام و شیخ نقشبندی مجددی زمان ماست.»
◊ شیخالاسلام مولانا حسیناحمد مدنی: «ما مولانا حسینعلی را بهعنوان بزرگ خود میپذیریم.»
◊ خواجه محمّدعثمان دامانی: «مولوی حسینعلی بر حقائق معارف آگاه است و بر علوم نقلی و اصلی حاوی، راوی فنون اصلی و فرعی و صاحب استعداد میباشد.»
◊ شیخ التفسیر مولانا احمدعلی لاهوری: «در جلسات انجمن خدام الدین، علما را برای افاده رساندن به عموم مردم دعوت میکنم، اما مولانا سید انورشاه کشمیری و مولانا حسینعلی را برای افاده رساندن به علما.»
◊ علامه سید سلیمان ندوی خطاب به مولانا غلام الله خان: «شیخ شما [مولانا حسینعلی] فکر و فهم بزرگی از قرآن حاصل کرده بود. درک ایشان از معارف قرآنی در کل هندوستان کم نظیر است. به اصطلاح صوفیه، استغراق و انهماک ایشان در توحید نتیجهی کیفیت ایمانی ایشان بود.
◊ مولانا سید ابوالحسن علی ندوی: «مولانا حسینعلی در تبلیغ و تصریح عقیدهی توحید بر نقش قدم شیخ الإسلام ابن تیمیه و مولانا سید اسماعیل شهید (نوهی امام شاه ولی الله دهلوی) گامزن بود، و مرکز و محور تفسیر قرآن ایشان همین موضوع بود. (ندوی، پرانی چراغ: ۱۵۹)
◊ مولانا منظوراحمد نعمانی لکهنوی: «مولانا حسینعلی با توحید و دعوت به آن بسیار محبت داشت و از شرک نه تنها بیزار، بلکه دشمن آن بود. در پیروی از سنّت نیز پیشرو بود.»
◊ مولانا مفتی کفایت الله دهلوی: «بدون شک مولانا حسینعلی عالمی بزرگوار و پیرو سنّتاند.»
آثار و تألیفات
◊ در تفسیر و علوم قرآن: ۱. بلغة الحیران فی ربط آیات القرآن (اردو)؛ ۲. البیان فی ربط القرآن (اردو).
◊ در حدیث: ۱. تلخیص الطحاوی (عربی)؛ ۲. تحریرات حدیث (عربی)؛ ۳. تقریر الجنجوهی [/گنگوهی] على صحیح البخاری (عربی)؛ ۴. تقریر الجنجوهی على صحیح المسلم (عربی)؛ ۵. عون المعبود علی سنن ابیداود؛ ۶. رسالة جریدتین (عربی).
◊ در فقه: ۱. برهان التسلیم؛ ۲. رسالة خمس أوسق؛ ۳. رسالهی رفع سبابه؛ ۴. رسالة ذبح فوق العقده؛ ۵. خلاصة فتح القدیر.
◊ در عقاید: ۱. رسالهی مسألهی علم غیب (اردو)؛ ۲. تفنچه (اردو).
◊ در تصوف: ۱. تحفهی ابراهیمیه (فارسی)؛ ۲. حواشی فوائد عثمانی (فارسی).
شاگردان و فیض یافتگان
از میان شاگردان برجسته و خلفای مجاز ایشان، شیخ القرآن مولانا غلام الله خان، خواجه سراج الدین موسى زئی، مولانا عبدالله درخواستی، مولانا ولیالله گلیانوی، مولانا قاضی نورمحمّد، مولانا عنایت الله شاه بخاری، مولانا محمّد طاهر پنجپیری، مولانا سید احمد حسین سجاد بخاری، مولانا سرفرازخان صفدر، مولانا مفتی محمّد حسین نیلوی و مولانا سید احمدرضا بجنوری رحمهمالله قابل ذکراند. مولانا سید عبدالواحد سیدزاده گشتی از بلوچستان ایران نیز به محضر مولانا حسینعلی رسیده و در علوم قرآن و تفسیر از ایشان کسب فیض کرده است. همچنین در تزکیه و اصلاح از ایشان فیض برده و اجازه و خلافت برای بیعت و ارشاد یافته است.
سخن پایانی
هشت دهه زندگی مولانا حسینعلی رحمه الله، با تلاش و مجاهدت و خدمت به قرآن و سنّت همراه بود، و تلاشهای ایشان به شکلگیری نهضت قرآنی گسترده و تأثیرگذاری منجر شد. روح گرامی این عالم ربّانی، داعی توحید و مفسّر بزرگ قرآن، شب دوشنبه ۴ رجب ۱۳۶۳ ق./ ۲۵ ژوئن ۱۹۴۴ م. در زادگاهش وانبچران و در درسگاهی که سالیان بسیار محل تدریس ایشان بود، به ملکوت اعلى پیوست. روز بعد شاگرد برجسته و جانشین علمی و معنوی ایشان شیخ القرآن مولانا غلام الله خان بر پیکر ایشان نماز جنازه خواند و این پیکر گرامی در همان درسگاه به خاک سپرده شد؛ ﴿کُلُّ مَن علیها فان ٭ و یبقی وجه ربّک ذوالجلال والإکرام﴾.
• عبدالحکیم شه بخش (فصلنامه بین المللی ندای اسلام)
منابع:
۱. الوانی، حسینعلی؛ فیوضات حسینی (معروف به تحفهی ابراهمیمه)؛ گوجرانواله: ادارة نشر و اشاعت مدرسه نصرة العلوم، ۱۳۸۷ ق.
۲. بخاری، سجاد؛ اقامة البرهان؛ راولپندی: کتبخانه رشیدیه، ۲۰۰۱ م.
۳. حسنی، عبدالحی؛ نزهة الخواطر؛ کراچی: دار الاشاعت، ۲۰۰۴ م.
۴. میان محمّد الیاس؛ سوانح مولانا حسینعلی؛ پیشاور: اشاعت اکادمی، [بیتا].
۵. ندوی، ابوالحسن علی؛ پرانی چراغ؛ کراچی: مجلس نشریات اسلام، ۲۰۱۰ م.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر