۱۳۹۴ اردیبهشت ۲, چهارشنبه

رحمت و هدایت‌گری مصطفی صلی الله علیه وسلم


۳۹۹۵۵۶_۳۷۶۸۳۴۹۱۲۳۷۰۱۳۱_۱۴۱۹۹۳۲۴۸۶_n 
الحمد لله، والصلاه والسلام على رسول الله، وعلى آله وصحبه ومن اتبعهم بإحسان إلى یوم الدین، أما بعد..
خداوند می فرماید:‌ ﴿وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَه لِلْعَالَمِینَ﴾ (الأنبیاء: ۱۰۷)؛ (ای پیغمبر!) ما تو را جز به عنوان رحمت جهانیان نفرستاده ایم.
 این آیه از حقیقت رسالت بزرگی به صورت حصر، پرده بر می دارد که رسول صلی الله علیه وسلم و رسالتش رحمت اند؛ چراکه آن چه آورده اند، سبب سعادت بشریت و موجب اصلاح دنیا و آخرت شان می گردد و با بعثت پیامبر صلی الله علیه وسلم، همه مردم – مؤمن و غیر مؤمن- از فرورفتن به زمین، تغییر چهره و عذاب نابود کننده؛ در امان شدند. موقعی که برخی از اصحاب برایش فرمودند: علیه مشرکین دعا کن! فرمودند:‌ من برای نفرین کردن فرستاده نشدم؛ بلکه به حیث رحمت مبعوث گردیدم.
 رحمت رسول الله برای همه
رحمتی که پیامبر صلی الله علیه وسلم با آن مبعوث گردیده، تمامی انسان‌ها را شامل می باشد و تنها ویژه مسلمانان نیست و نه مخصوص خانواده و اقارب پیامبر می باشد؛ بلکه این رحمت عام و فراگیر است. رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید:‌ «لَنْ تُؤْمِنُوا حَتَّى تَحَابُّوا، أَفَلَّا أَدُلُّکُمْ عَلَى مَا تَحَابُّونَ عَلَیْهِ؟” قَالُوا بَلَى یَا رَسُولَ اللهِ، قَالَ: “أَفْشُوا السَّلَامَ بَیْنَکُمْ، فَوَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ، لَا تَدْخُلُوا الْجَنَّهَ حَتَّى تَرَاحَمُوا” قَالُوا: یَا رَسُولَ اللهِ، کُلُّنَا رَحِیمٌ، قَالَ: “إِنَّهُ لَیْسَ بِرَحْمَهِ أَحَدِکُمْ خَاصَّتَهَ، وَلَکِنْ رَحْمَهُ الْعَامَّهِ»؛ مؤمن شمرده نمی شوید، تا با هم‌دیگر دوستی کنید، آیا راهنمائی نکنم شما را به آنچه که هرگاه آن را به جای آورید با هم دوستی می کنید؟

بگذار از محمد مصطفی (ص) برایتان بگویم


۴۲۸۲۳۲_۳۸۵۵۳۱۶۸۴۸۷۱۶۱۹_۵۷۶۰۳۷۲_n 
بگذار از محمد مصطفیٰ صلى الله علیه وسلم برایتان بگویم …
به راستی اسلام در کجای زندگی ما قرار دارد؟
پیامبر صلى الله علیه وسلم چه رسالتی داشت؟
محمد صلى الله علیه وسلم پیام آور رحمت، رافت و مهربانی بود،
او از مادر یتیم به دنیا آمد؛ یتیم با عظمت تاریخ آمده بود تا بشارت رستگاری را به جهانیان  بدهد و از عبادت مخلوق به عبادت خالق رهنمون سازد. معجزه اش، ام الکتاب نام گرفت  و ۱۴۰۰ سال بعد از نزولش؛ متفکران، اندیشمندان و فضلا از حکمت این کتاب در حیرت مانده اند  و به قول علامه اقبال:
آن کتاب زنده قرآن حکیم /٭/ حکمت او لایزال است و قدیم
پیامبری که رحمت و شفقتش بر سر همگان بسان اقیانوسی بی کران بود؛ کودکان را نوازش می نمود، بر دشمنانش آسان می گرفت و بزرگان را اندرز می داد.
او اسلام را برای سعادت بشریت می خواست؛ دوران او بهترین دوران تاریخ بشریت نام گرفت. شاگردانی تربیت کرد که هر کدام ستارگان راه هدایت شدند. یتیم با عظمت تاریخ  در آخرین سال های زندگانی خود در حجه الوداع خطاب به مسلمانان فرمود: پیامم را به غاییین برسانید.
آری! پیامی که سرشار از رحمت، رأفت و مهربانی بود، پیامی که راه سعادت بشر را در پی داشت.
شاگردان مکتب او  چو حواریون پروانه وار به دورش حلقه می زدند و سخنانش را با گوش جان می شنیدند؛ ابوبکر هایی که راه ایثار را  نشانمان دادند، عمرهایی که عدالت کردند، عثمان‌هایی که سخاوتمان یاد دادند، علی‌هایی که پوزه اهریمن‌ها را بر زمین کوبیدند، حسن‌هایی که صلح و دوستی را به ارمغان آورد و حسین‌هایی که تن به بندگی و بردگی و حقارت نداد و جانانه پیام پیامبرشان را به گوش جهانیان رسانیدند.
اما تو ای مسلمان! آری روی سخنم با تو است، تو که نامت محمد، ابوبکر و علی است، تویی که سنگ اسلام را به سینه می زنی، تویی که در لباس اسلام به اسلام خیانت می کنی، تو که به جای رساندن پیام محمد صلى الله علیه وسلم پیام خودیش را با زور به جهانیان قالب کرده ای و به نام اسلام نان می‌خوری!
اندکی در خود نگر که اسلام در کجای زندگیت قرار دارد، بنگر که پیام رحمت العالمین را چگونه پاس داشتی و به غایبین رساندی و از  اسلام تابویی از وحشت، ترور، خونریزی و خشونت را به جهانیان معرفی کردی…
اندکی شرم کن، شرم کن از روزی که همگان نفسی نفسی می‌گویند و محمد صلى الله علیه وسلم در میدان محشر امتی امتی می‌گوید…
٭ سعید محمدزهی

محمد کیست؟!


۱۰۹۴۵۷۸۰_۷۵۷۱۲۸۱۳۱۰۳۷۹۶۴_۲۴۱۵۲۹۲۱۸۷۵۳۹۹۶۷۶۲۷_n 
در این روزهای پر اندوه و غم‌ناک، داشتم برای امتحانِ “متونِ نظم و نثرِ دوره انحطاط” گزیده اشعار بوصیری را مطالعه می‌کردم، ناگه چشمانم به اشعار زیبای بوصیری افتاد که در وصف پیامبر صلی‌ الله علیه وسلم، می‌سراید و چه زیبا می سراید:
محمّد سیّد الکونین والثقـلیـــ /٭/ ــن والفریقین من عرب ومن عجم
هو الحبیب الذی ترجیٰ شفاعته /٭/ لکل هول من الأهوال مقتحم
فاق النبیین فی خَلق و فی خُلق /٭/ ولم یدانوه فی علم وفی کرم
فمبلغ العلم فیه أنه بشر /٭/ وأنه خیر خلق الله کلهم
بشریٰ لنا معشر الإسلام إن لنا /٭/ من العنایه رکنا غیر منهدم

سیرت رسول الله صلى‌ الله‌ علیه‌ وسلم قبل از بعثت [بخش اول]

چکیده
حیات و سیره پیامبر صلّی الله علیه و سلّم که قبل از بعثت به محمّد امین معروف است، از آن جهت حائز اهمیّت است که دو سوّم زندگی ایشان قبل از نبوّت است و یک سوّم آن در دوران پیامبری سپری شده است. می‌توان گفت زندگی قبل از بعثت، مقدّمه‌ی زندگی بعد از بعثت است و این دوران به دلیل حوادث، اتّفاقات و فراز و نشیب‌های مختلف مورد توجّه است. محمّد صلّی الله علیه و سلّم در دامان عصیبیّت‌های قومی و قبیله‌ای به دنیا آمد و در همین محیط رشد و نمو پیدا نمود و در همین فضا نیز به پیامبری مبعوث شد. محمّد صلّی الله علیه و سلّم با خوی و منش مردم حجاز و حتّی خارج از حجاز زمانی که برای تجارت می‌رفت، آشنایی پیدا نمود و زندگی مردم را از ابعاد گوناگون با چشم بصیرت خویش می‌دید و آن را درک نمود.
دوران جاهلیّت و گذر از آن، تغییر و تحوّل جهانی از به دنیا آمدن ایشان و احساس کمبودهای جامعه‌ی عرب و بینش عمیق ایشان در برخورد با مسائل و مشکلات جامعه و دفاع از مظلومان و تشکیل خانواده در این دوره از زندگی ایشان بیش‌تر محسوس است. فداکاری‌ها و حمایت‌های اطرافیان مانند ابوطالب و خدیجه از ایشان قبل از نبوّت نیز زمینه‌ای شد تا برای دوران پیش رو از جهت اذیّت و آزارها نوعی آمادگی، درک عمیق و بینشی وسیع در اندیشه‌ی بی‌کران و عالمگیر ایشان به وجود بیاید.
کلیدواژه‌ها
حجاز، مکّه، محمّد، ابوطالب، خدیجه

پیامبر محبوب و مهربانم!


۳۱-۱۰-۲۰۱۲-۱ 
پیامبر محبوب و عزیزتر از جانم!
به یاد روزهایی که در راه دین چه مشقت‌ها را که تحمل نکردی و چه گستاخی‌هایی را که به جان نخریدی و بهر اعتلای سخن حق، خود را در چه مخاطره‌هایی که نینداختی. دنیا را به تو تقدیم کردند تا دست از دعوتت برداری، اما تو گفتی که من چیزی بهتر از مال و منال دنیا و رفاهیت ابدی را به شما تقدیم خواهم نمود اگر دعوتم را بپذیرید. آنان سخنت را نشنیدند و با تو به نبرد پرداختند، خواستند شخصیتت را تخریب کنند تا مردم را از تو برنجانند، اما نتوانستند، تو را در محاصره‌ی اقتصادی قرار دادند تا شاید گرسنگی و تشنگی، تو را از این کار مهم باز دارد، اما تو تشنه‌ی ایمان آن‌ها بودی و گرسنگی چند روز دنیا برایت قابل تحمل بود و بی ایمانی آن‌ها خیر.
در طائف تو را سنگ‌باران کردند، در اُحد تو را خون آلود نمودند، دندان مبارکت را شکستند، بهترین دوستانت را شهید کردند، اما تو از این رسالتت دست نکشیدی؛ چون پیام تو پیام توحید، آزادی و جوانمردی بود، تو می‌خواستی خوی درندگی و وحشی گری را از آنان بزدایی و مکارم اخلاق را نهادینه کنی، لیکن افسوس که قدر تو را ندانستند. سرانجام این تو بودی که بر آنان فایق آمدی و با نور ایمان قلب‌های تاریک را روشن نمودی و با کلام دل انگیز وحی همگان را شیفته‌ی خود کردی و پیام‌های الهی را به زمینیان رساندی، امنیت را به ارمغان آوردی، مردم را از قید اسارت رهانیدی، مهربانی، لطف و کرم، عطوفت و جوانمردی را به مردم هدیه دادی و زنان را عزت، کرامت و شرافت بخشیدی و در حالی از این دنیا رهسپار ملاقات با پروردگارت شدی که هنوز هم فکر امت را در سر داشتی.
نبی جان!
امروز به یاد همان روزها این نامه را در حالی برای تو می‌نویسم که امتت این همه هدایای زیبایت را پشت سر انداخته‌اند؛ دوباره قلب‌ها دارد به تاریکی می‌گراید؛ مردم بار دیگر اسیر جاه‌طلبی گردیده و از آزادی فاصله گرفته‌اند؛ دارند به درنده‌خویی و وحشی‌گری رو می‌آورند؛ برادر، برادر را نشانه می‌گیرد؛ زنان از عزت و کرامت خویش فاصله گرفته، به تبرّج دوران جاهلیت باز گشته‌اند. اصلاً خودِ جاهلیت باز گشته است؛ جاهلیتی بسیار جاهلانه‌تر از گذشته؛ ابوجهل‌ها از هر طرف سر بلند کرده‌اند، اما کسی نیست که در مقابلشان بایستد و چنان‌که تو گفتی بگوید که اگر خورشید را در دست راستم بگذارند و ماه را در دست چپ، تا از دعوت خویش دست بکشم، هرگز چنین نخواهم کرد!
پیامبر مهربانم!
این قوم تو را رها کرده‌اند و از تو گسسته‌اند؛ سنّت‌های زیبایت به دیده‌ی تحقیر نگریسته می‌شوند؛ به جای دستورات عدالت مآبانه‌ات، بی قانونی جنگلی حاکم است؛ این چنین است که به ورطه‌ی انحطاط و ناکامی افتاده و خواری، رو کرده است.
محبوبا!
این قوم به تو نیاز دارند و تو دوای دردشان هستی!
شبی پیش خدا بگریستم زار /٭/ مسلمانان چرا خوارند و زاراند؟
ندا آمد نمی‌دانی که این قوم /٭/ دلی دارند و محبوبی ندارند؟!
باید محبتت در میانمان باشد تا فلاح و رستگاری دوباره شامل حالمان گردد. می‌دانم که بار دیگر پا به این عرصه نخواهی گذاشت و این دنیا را با قدوم مبارکت گل‌باران نخواهی کرد و فضایش دوباره به وجودت عطرآگین نخواهد شد؛ چرا که حوران بهشتی شوق دیدار تو را در سر می‌پرورانند و کروبیان شیدای دربار تو هستند! اما از خدایت ـ که تو محبوب‌ترین بندگانش هستی ـ بخواه که ما از این ورطه بیرون آورد و دوباره با تو پیوند دهد و همان عزت، مجد و کرامتی را که در زمان تو به مسلمانان داد، به ما هم عنایت فرماید.
درود و سلام نامحدود الٰهی نثار تو باد.
٭ زبیر حسین پور

همراه با رسول خدا صلى الله علیه وسلم


۹۳۹۴۸_۱۳۴۹۶۴۹۳۴۱
در سالگشت میلاد، نگاه‌ها متوجه مربی بزرگی است که با روحی بزرگ تمام دردها و امیدهای بشریت را در بر گرفته است. محمّد صلى الله علیه وسلم برای نخستین بار در جهان با تربیت و اخلاق و معنویت خود زمین را مالامال از نور عدل و حقیقت کرد. در این فرصت کوتاه که از ادب رسول خدا صلى الله علیه وسلم با پروردگار و رفتارش با اصحاب رضی الله عنهم سخن می‌گوییم و پاره‌ای از سخنانش را نقل می‌نماییم، در واقع نمونه‌هایی از تعالیم مدرسه‌ی بزرگ معنویتی را بازگو می‌کنیم که آسمان‌ها و زمین را نورافشان و منور کرده است.
عبادت رسول خدا صلى الله علیه وسلم
حضرت صلى الله علیه وسلم اوج آرامش و میدان لذت و خوشی را در عبادت می‌یافت، نماز روشنایی چشم او بود، می‌فرمود: «الصَّلَاهُ قُرَّهُ عَیْنِی»، هرگاه که آماده‌ی نماز می‌شد به بلال می‌فرمود: «أَرِحْنَا بِهَا یَا بِلَالُ!» (ابوداوود)؛ ای بلال! ما را با نماز آسوده و خوش کن. گاهی آن‌قدر سجده‌اش را طولانی می‌کرد که عایشه رضی الله عنها گمان می‌برد که در همان حال جان به جان آفرین تسلیم کرده‌است، از شدت خضوع و خشوع برای خداوند متعال قطرات اشکش سرازیر می‌شد به طوری که هنگام گریه صدای سینه‌اش چون غلغل دیگ شنیده می‌شد. (ترمذی در شمایل و ابوداوود)
نماز شب بسیار می‌خواند تا آن‌جا که عایشه رضی الله عنها از وی پرسید که چرا این‌قدر نماز می‌خواند  در حالی که خداوند گناهان گذشته و آینده‌ی او را آمرزیده است؟ حضرت صلى الله علیه وسلم فرمود: «أَفَلَا أَکُونَ عَبْداً شَکُوراً» (بخاری و مسلم)؛ آیا بنده‌ای شاکر نباشم؟!

وقتی که پیامبر خدا ضامن آهو شد!


۰۸۰۱۲۶۲۰۱۳۲۹۱impala_be 
دارقطنی و طبرانی در المعجم الأوسط از انس بن مالک رضی الله عنه و بیهقی در شعب الإیمان از ابوسعید خدری رضی الله عنه روایت کرده‌اند که گذر پیامبر اکرم صلى الله علیه وسلم بر قومی افتاد که آهویی شکار کرده و آن را به ستونی بسته بودند. ناگهان آهو به صدا در آمد و گفت: ای پیامبر خدا! من به همین زودی وضع حمل کرده‌ام و دو تا بچه‌ی شیرخوار دارم، شما اجازه‌ی مرا از این‌ها بگیرید تا بروم و بچه‌هایم را شیر بدهم و باز به سویشان برگردم.
پیامبر صلى الله علیه وسلم به آنان گفت: او را رها کنید تا پیش بچه‌هایش رفته و آن‌ها را شیر دهد و دوباره برگردد.
آنان گفتند: ای رسول خدا! چه کسی ضمانتش را بر عهده می‌گیرد؟
آن‌حضرت صلى الله علیه وسلم فرمود: من ضامنش هستم.
آنان آهو را رها کردند؛ رفت و بچه‌هایش را شیر داد و دوباره به سویشان برگشت و آنان هم او را بستند.
پیامبر صلى الله علیه وسلم گفت: این آهو را نمی‌فروشید؟
گفتند: مال شماست ای رسول خدا! و آن را باز کرده و به پیامبر صلى الله علیه وسلم تقدیم نمودند.
پیامبر خدا صلى الله علیه وسلم آن آهو را آزاد نمود.
در روایت زید بن ارقم رضی الله عنه آمده است: هنگامی که رسول الله صلى الله علیه وسلم او را رها کرد، دیدم که در جنگل فریاد می‌زند و می‌گوید: لَا إِلٰه إِلَّا اللهُ مُحَمَّدٌ رَّسُولُ اللهِ!
طبرانی از ام سلمه رضی الله عنها روایت کرده است که رسول خدا صلى الله علیه وسلم در بیابان بودند که شنیدند کسی ایشان را صدا می‌زند. نگاهی انداخته و کسی را ندیدند. باز نگاه کردند، دیدند که آهویی بسته شده است و می‌گوید: نزدیکم بیا ای رسول خدا!
پیامبر صلى الله علیه وسلم به کنارش رفتند و فرمودند: حاجتی داری؟
گفت: من در این کوه دو تا بچه دارم، مرا رها کن تا بروم و آن‌ها را شیر بدهم و باز به سویت برگردم.
پیامبر صلى الله علیه وسلم فرمودند: آیا چنین خواهی کرد؟
گفت: خداوند مرا مانند باج‌گیر سزا دهد اگر باز نگردم.
پیامبر صلى الله علیه وسلم او را از قید آزاد کردند. او رفت و بچه‌هایش را شیر داد و بازگشت و پیامبر صلى الله علیه وسلم دوباره او را بستند. وقتی که آن شخص بیابانی که این آهو را گرفته بود، این امر را مشاهده نمود، متنبه شد و گفت: ای پیامبر خدا! آیا آن را می‌خواهی؟
آن‌حضرت صلى الله علیه وسلم فرمودند: آری؛ رهایش کن.
آن شخص رهایش کرد. آهو بیرون شده می‌دوید و می‌گفت: أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلٰهَ إِلَّا اللهُ وَأَنَّکَ رَسُولُ اللهِ!.
٭ برگرفته از: حیاه الحیوان الکبرىٰ (۲/ ۸) و دلائل النبوه، بیهقی
⇐ ترجمه: سنت آنلاین

آن‌گاه که غیرت برای پیامبر به جوش می‌آید


۰۱۱۰ 
دو نمونه از غیرت اسلامی در تاریخ مسلمانان
[۱ـ سلطان صلاح الدین أیوبی]
ابن شداد می‌گوید: رجینالد [از فرماندهان صلیبیون] زمانی که بر کاروان حجاج تعرض نموده بود، آن‌ها را به خدا سوگند داده و تعهد صلحی را که بین او و مسلمانان برقرار بود، برایش یادآوری نمودند. اما او به آنان چنین گفته بود: بروید و به محمّدتان بگویید تا شما را از دستم نجات دهد.
چون این خبر به سلطان رسید، نذر کرد هرگاه بر وی دست یابم، به دست خویش او را به قتل رسانم.
تاریخ، با فخر و غرور تمام بعد از بیان بزرگ‌ترین فتحی که در واقعه‌ی حطین تحقق یافت، ماجرایی را نقل کرده است که بیانگر قدرت ایمانی و غیرت دینی ”سلطان صلاح الدین ایوبی“ می‌باشد. بهتر است این حکایت را ـ حکایتی که شراره‌های دل را شعله‌ور می‌نماید و از ایمان و یقین سرشارش می‌گرداند و در تحریک حمیت و غیرت اسلامی در نفوس مسلمین تأثیر بسزایی خواهد داشت ـ از زبان مؤرخ انگلیسی بشنویم:

۱۳۹۳ آذر ۲۴, دوشنبه

مولانا عبدالحمید: روشن‌گری و رد تکفیر مسلمان با دلایل علمی از وظایف علماست

molana-3-3
در زمان ظهور فتنه‌ها باید به کتاب‌ الله و سنت تمسک بجوییم
شیخ‌ الاسلام مولانا عبدالحمید با اشاره به برخی پیشگویی‌های رسول اکرم صلی الله علیه وسلم پیرامون ظهور برخی فتنه‌ها در آخرالزمان، “تمسک به کتاب‌الله و سنت” را تنها راه نجات از این فتنه‌ها دانستند.
خطیب جمعه اهل سنت زاهدان در خطبه های نماز جمعه (۷ آذر ۱۳۹۳) اظهار داشتند: الله تعالی رسول اکرم صلی‌ الله علیه و سلم را برای همه جهانیان تا قیامت مبعوث کرده است و رسالت آن‌حضرت صلی الله علیه وسلم برای همه جهانیان است. از آنجائی‌که رسول اکرم صلی الله علیه و سلم صاحب معجزه بودند و بسیاری چیزها را الله تعالی به اطلاع ایشان رسانده است، لذا آن‌حضرت صلی الله علیه وسلم نشیب و فرازهایی که تا قیامت بر سر راه امت وجود داشته و حالاتی که پیش می‌آیند را پیشگویی کرده و نسبت به وقوع آنها هشدار داده‌اند. با توجه به اینکه سخنان رسول اکرم صلی الله علیه وسلم در واقع سخنان الله تعالی است لذا همه پیشگویی‌های ایشان درست و صحیح هستند و هیچ‌کدام از آنها اشتباه نبوده و نیستند.

نقد و بررسی روش تفسیر علمی قرآن

images
چکیدهبدیهی است که قرآن علاوه‌بر بیان احکام و مسائل تعبّدی، برای تبیین آنچه‌که در راستای تأمین سعادت دنیا و آخرت و راهیابی انسان در مسیر کسب فضایل عالیه و طلب رضوان الهی مربوط است، نازل شده و تنها برای بیان علوم نیامده است، ولی می‌توان گفت که قرآن اشاراتی علمی دارد که در راستای اهداف هدایتی و تربیتی خود از آن‌ها استفاده کرده است. برخی مفسران در تفسیر علمی افراط کرده و از اهداف هدایتی و تربیتی قرآن غفلت کرده‌اند (همچون طنطاوی در تفسیر الجواهر)، ولی ممکن است در یک تفسیر، هم مطالب علمی قرآن بررسی شود و هم مقاصد عالی آن مانند هدایت، تربیت و … مورد بحث قرار گیرد. اگر مفسر دچار خطا شود، دلیل خطا بودن شیوه تفسیری نخواهد بود، بلکه او افراط کرده ولی تفسیر علمی، به نحو معتدل و همراه با استفاده از روش‌های دیگر تفسیر و توجه به اهداف عالی قرآن بلااشکال است. این نوشتار تلاشی اندک است در جهت بیان ملاک و معیارهایی که مفسر لازم دارد تا در هنگام تفسیر آیات علمی قرآن آن‌ها را مبنا قرار دهد تا از آفت تفسیربه‌رأی و خودباختگی در مقابل زرق و برق علوم جدید مصون بماند. دلایل موافقان و مخالفان در حد ظرفیت مقاله مورد بررسی قرار گرفته و راهکارهای اساسی برای داشتن تفسیری صواب و معتدل از آیات علمی با توجه به تجربیات و نظریات اندیشمندان قرآنی ارائه و بیان شده است.
کلمات کلیدی: تفسیر علمی، معیار، علوم جدید، علوم تجربی، تفسیر به‌ رأی.

علی بن حسین زین العابدین؛ امتی در قالب یک مرد

56378
در آن سال درخشان آخرین صفحه از تاریخ پادشاهان و خسروان ایران زمین ورق خورد و یزدگرد سوم  پادشاه فارس مطرود و متروک از دنیا رفت و فرماندهان ولشکریانش ونیز خانواده اش توسط مسلمین اسیر شده و آنها به عنوان غنائم جنگی رهسپار مدینه نمودند در میان جمع تعداد فراوانی از زنان و کودکان بودند که تاکنون مدینه چنین جمع انبوهی از اسرا و با چنین منزلت و مقامی را بخود ندیده بود، در میان اسراء سه دختر یزدگرد قرار داشتند.
مردم سراسیمه به سوی غلامان و کنیزکان و کودکان شتافتند و دیری نپائید که همه آنها را خریداری نموده و درآمد حاصل از فروش آنها روانه بیت المال مسلمین نمودند، در میان جمع کسی باقی نمانده بود جز سه دختر یزدگرد که زیباترین دختران و خوش سیماترین آنها محسوب شده و در عنفوان جوانی قرار داشتند.
هنگامی که آنها را برای فروش عرضه نمودند از ذلت وخواری دیدگان خویش را به زمین دوخته و چهره هایشان مالامال از اندوه و سرشکستگی شد، در آن هنگام قلب علی بن ابی طالب رضی الله عنه از مشاهده این وضعیت به درد آمد و خواست کسی آنها را بستاند که به بهترین وجه با آنها رفتار نماید؛ واین امر عجیب نیست زیرا رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: «آن گاه که بزرگ قومی ذلیل شد بدو رحم نمایید»

تجربه اسلامیِ قدرت با نگاه به سه الگوی عربستان، ترکیه و ایران

در شرایط کنونی جهان، یک پرسش مهم و حیاتی در مقابل دنیای اسلام قرار گرفته است. پرسش این است که کدام الگوی قدرت می‌تواند پاسخگوی نیازهای کشورهای اسلامی در دنیای مدرن امروز باشد و در همان حال مشروعیت شرعی نیز داشته باشد؟ برای درک درست این مهم نیاز خواهد بود که تجربه اسلامی قدرت را در بعد تاریخی آن به‌صورت اختصار از نظر بگذرانیم.
از منظر تاریخ بحث قدرت بلافاصله بعد از رحلت رسول اکرم صلّی‌الله‌‌علیه‌وسلّم برای مسلمانان موضوعیت یافت. همه شواهد تاریخی حکایت از آن دارند که در دوران حیات رسول اکرم صلّی‌الله‌‌علیه‌وسلّم قدرت اسلامی از طریق وحی و نزول آیات سازماندهی می‌یافت و هیچ مجادله‌ای در این خصوص وجود نداشت. به عبارت روشن‌تر قدرت امری قدسی بود و اعمال آن از طریق پیامبر در ذهنیت هیچ مسلمانی جای بحث نداشت.
بعد از رسول اکرم صلّی‌الله‌‌علیه‌وسلّم دو برداشت از قدرت مشروع اسلامی شکل گرفت که می‌توان آنها را به‌صورت خلاصه چنین بیان کرد:
۱- زمینی بودن قدرت بعد از پیامبر اسلام و پایان قدسی بودن امر یا حکومت؛
۲- قدسی باقی ماندن قدرت در شکل سلسله مراتبی انتقال آن در خاندان رسول اکرم.
نتیجه این دو برداشت در دو واژه خلافت و امامت تداوم تاریخی خود را به نمایش گذاشته است. اکثریت اهل‌سنت و جماعت قدرت مشروع بعد از پیامبر اسلام را در شکل خلافت و برداشت زمینی آن پی گرفتند و هم‌زمان با تحولاتی که در طول زمان کشورهای اسلامی پیدا کردند قابلیت تحول یافت و اشکال گوناگونی را تا زمان حال تجربه کرده است؛ و کم‌وبیش همه حکومت‌ها در جهان اسلام تجربه قدرت خود را مطابق با ارزش‌های اسلامی تصور و یا حداقل وانمود می‌ساخته‌اند.
در تجربه خلافتی قدرت اسلامی که ابتدا در سقیفه بنی‌ساعده مورد توافق قرار گرفت و سپس با بیعت عمومی تثبیت شد، به‌صورت آشکاری می‌‌توان برداشت زمینی از قدرت اسلامی را برجسته یافت.

مروری کوتاه‌ بر زندگی ماموستا ملا محمد ربیعی رحمه‌ الله‌

۴۳۶۵۳۶۳
ولادت:استاد ملا محمد ربیعی فرزند ملا عبدالحکیم فرزند ملا محمد ربیع در سال ۱۳۱۱ شمسی در روستای دراسپ، منطقه‌ی دیواندره دیده به جهان گشود.
فراگیری دانش:استاد ربیعی در سن ۵ سالگی قرآن را نزد مادرش به اتمام رساند و بعد از آن مقدمات صرف و نحو را نزد پدر و عموی‌شان ملامحمود ربیعی فرا گرفت.
از سن دوازده سالگی به نوشتن علاقه پیدا نمود و وقایع را به صورت داستان در قالب نظم و نثر می‌نوشت. عموی گرامی‌شان مرحوم ملا محمود و پدرشان مرحوم ملا عبدالحکیم ایشان را بر نویسندگی، مخصوصاً در زمینه‌ی دینی و اخلاقی تشویق می‌نمود.

فضایل و درجات ویژه‌ی شهدا از دیدگاه قرآن

۱۲۴۹۵۸۲۰۱۲۵_۹a7099dcea_z

﴿وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ ٭ فَرِحِینَ بِمَا آتَاهُمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ وَیَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ ٭ یَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَهٍ مِنَ اللهِ وَفَضْلٍ وَأَنَّ اللهَ لَا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِینَ﴾ [سوره آل عمران، آیات ۱۷۱-۱۶۹]؛ و مپندار کسانی را که کشته شده‌اند در راه خدا، مرده؛ بلکه زنده‌اند در نزد پروردگار خویش می‌خورند و می‌نوشند ٭ شادمان‌اند به آن‌چه داده به آن‌ها خدا از فضل خویش و خوش‌وقت می‌شوند از ناحیه‌ی کسانی که نرسیده‌اند به آن‌ها پشت سرشان از آن جهت که نه ترسی است بر آن‌ها و نه آن‌ها اندوهگین‌اند ٭ خوش‌وقت می‌شوند به نعمت و فضل خداوند و از این‌که الله ضایع نمی‌کند مزد ایمان‌داران را.
در این آیات پیروزی کامل و حیات دایمی و نعمت حقیقی شهدا را اثبات کرده است.