به فکر فرو می روم از خود سوال می کنم چقدر انسان نیازمند به رهبر و پیشوا دارد .سرزمینی را با مردمانی زیاد تجسم می کنم که بدون سردار، حاکم ،پادشاه و امیر زندگی را بسر می برند هیچ کسی نیست که آنها را امر و نهی کند خدایا چه کابوس وحشتناکی! چه هرج و مرجی! خیر ممکن نیست انسان ها بدون رهبر و راهنما زندگی نمایند. این از محالات است چرا که سلیقه های انسان ها با هم متفاوت است.
هر کسی خود را عقل کل میداند . و در آن صورت جنگ ،جدال، آشوب و هرج و مرج بیداد می کند در ثانی انسانها دارای دو صفت مهلک هستند 1- نسیان 2- عصیان. حضرت آدم که ابو البشر بود بعلت همین دو صفت یعنی نسیان و در نتیجه عصیان از بهشت بیرون رانده شد پس چطور ممکن است ما بنی آدم در کنار هم بدون رهبر و راهنمایی با خوشی و خرمی زندگی کنیم و از دامها و پرتگاهها ی شیاطین در امان بمانیم. پس معلوم شد یکی از اساسی ترین نیازهای بشریت یک هادی و رهنماست؛ کسی که در راستی و حقانیت او شکی نباشد و به وسیله اوانسانهای جهان به آرامش حقیقی دست یابند. به همین علت بود که خداوند پیام آوران بی شماری از جمله ابراهیم ،اسماعیل عیسی ، موسی و... را گسیل داشتند و سر انجام خاتم همه پیامبران محمد مصطفی (ص) را فرستادند. آن شخصیتی که برای همه مسلمین شناخته شده و منحصر به فرد است و ایشان را بدرستی می شناسند، می دانند چگونه پرورش یافت، بزرگ شد، و به بعثت رسید.
«الیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا» (مائده 5)
نخستین چیزی که وفات پیامبر خدا را معلوم ساخت سوره مبارکه نصر بود آنجا که می فرماید: «اذا جاء نصرالله و الفتح *و رایت الناس ید خلون فی دین الله افواجا *فسبح بحمد ربک و استغفره انه کان توابا *» ترجمه: چون نصرت خداوند بیاید و فتح و پیروزی نمایان شود و مردمان را ببینی که دسته دسته در دین خدا داخل می شوند آن وقت پرو دگا رت را همراه با ستایش به پاکی یاد کن و از وی آمرزش طلب کن همانا خدا به رحمت رجوع کننده است.
آری وقتی رسول الله متوجه شدند معلّم موفقی بوده و شا گردانی ممتاز و سرافراز تربیت کرده خود، با آسودگی خاطر خود را برای سفری مبارک آماده می کرد همان سفری که همه ما پیش رو داریم .لذا بیشتر به ذکر و دعا مشغول بودند و کلماتی آسمانی همواره ورد زبانش بود.کلماتی از قبیل «سبحانک اللهم ربنا و بحمدک» «اللهم اغفر لی و تب علی انک انت التواب الرحیم»
ویژگیهای یک استاد برجسته
استاد بمعنی مربی موفق،با عزت، مقتدر ،با شهامت و بردبار،یعنی سوق دهنده جسم وروح و روان بسوی عزت و افتخار.بودائیان، کنفیوسها، تائوئیستها و دیگر مکاتب در رؤیاهاشان برای اساتید برجسته خویش اوصافی مانند ریاضت ،خود گذشتگی، بالا بردن قدرت روح و روان، تزکیه نفس و از همه مهمتر پرورش شاگردانی بزرگ منش ومطیع عنوان می کنند.آری اینان این اوصاف را در رویاهای خود، و در ذهن خود مجسم می کنند چون این اوصاف ها از مشخصه یک استاد و معلم برجسته بشمار می آیند در حالی که پیامبرمسلمین با اینگونه صفات روشن حقیقتا آراسته شده بود طوری که در بسیاری از جاها غیر مسلمانان موفقیت این استاد فرزانه را اقرار و اعتراف کرده اند بله زمانی که فرستاده بر حق خداوند و ظیفه خود را بدرستی و با موفقیت به اتمام رساند .ایشان به سرای جاودانی دعوت شدند و ایشان با اعتماد راسخ به تربیت شدگان و شاگردان خویش و مقدمه و داع را فراهم می کردند.
آخرین سخنرانی رسول الله (ص)
رسول مکرم اسلام بعد از نماز برروی منبر تشریف بردند طبق روایت حافظ ابن کثیر روز پنج شنبه بوده است. ایشان پس از حمد و سپاس از باری تعالی نخست اصحاب احد را متذکر شدند و برایشان دعای مغفرت کردند .سپس مهاجرین را مورد خطاب قرار دادند و اینچنین فرمودند :آمار شما بیش از انصار می باشد .لذا شما آنان را مورد توجه خاصی قرار دهید. زیرا آنها مرا در میان خود جای دادند .با افراد محسن و نیکوکار آنها احسان و خوبی کنید، اگر چنانچه احیانا از آنان اشتباهی سر زد، آنان را مورد عفو و بخشش قرار دهید. سپس فرمود: «ای مردم خداوند متعال بنده ای از بندگان خود را در مورد دنیا و آخرت اختیار داده، اما آخرت را برای خود انتخاب نموده«. از آنجائی که صدیق اکبر مردی لبیب وبسیار دانا بودند، فورا متوجه شدند که یار غارش مد نظر می باشد.
لذا بمحض شنیدن این کلمات اشک از چشمانش جاری گشت و گفت:«یا رسول الله (ص)! مادر و پدرم فدایت باد» رسول الله (ص) اجازه صحبت ندادند و فرمودند: «ساکت باش» سپس به طرف درهای ورودی اصحاب گرامیش که در مسجد باز بودند نگاه کردند و فرمودند :تمام این درها را ببندید مگر درابوبکر را زیرا ابوبکر به اعتبار صحبت و رفاقت بر من نسبت به دیگران احسان بیشتری دارد،(البدایه و النهایه ج 5ص229، فتح الباری 7، ص10 باب فضل ابی بکر) باید دانست که علاوه از این روایت رسول الله (ص) درایام مرض الوفات از میان همه اصحاب کرام ابوبکر صدیق را برای امام جماعت در نماز های پنجگانه متعین کر دند مسئله امامت نمازها از احادیث صحیحه ثابت است شیخ جلاالدین سیوطی (رح) در تاریخ الخلفاء می نویسد: این حدیث متواتر است.
حدیث مربوطه از حضرت عایشه صدیقه، حضرت علی، عبدالله ابن عباس ،عبدالله بن عمر، عبدالله بن مسعود، و حضرت حفصه رضوان الله تعالی علیهم اجمعین روایت شده.همچنین در حدیث صحیح ارکان اسلام پنج مورد ذکر شده :قال رسول الله (ص): «بنی الاسلام علی خمس شهاده ان لا اله الا الله و ان محمد رسو ل الله و اقام الصلواه و ایتاءالزکاه و صوم رمضان و حج البیت من الستطعت الیه سبیلا» بنیان و اساس اسلام همین پنج مورد هستند بعد از شهادتین اقامه نماز در رتبه دوم قرار دارد.آن زمانی که سردار دو عالم توان وقدرت اقامه نماز را شخصا نداشت به حضرت عایشه دستور دادند تا به ابو بکر (رض) ابلاغ کنند نماز را بر پا دارد. اما حضرت عایشه این کار را نمی کردند. رسول الله تا سه دفعه خواسته خو یش را تکرار کردند.
و سر انجام ابو بکر(رض) با پاهای لرزان و چشمانی اشکبار دستور را اطاعت کرده و این مهم را انجام دادند.به همین علت اهل تسنن این مسئله راباعث منتخب شدن حضرت ابوبکر می دانند چرا که عقیده اهل سنت این است که رسول الله در حیات خویش کسی را بعنوان خلیفه تعیین نکردند بلکه اصحاب رسول الله با آزادی اندیشه و با شورای بزرگان خویش اورا بر گزیدند ودر این مورد چند مسئله را مد نظر داشته اند .
1- منتخب شدن ایشان برای امامت در نمازها.
2- بعلت علم و تقوی ایشان همچنان که آیات «و سیجنبها الاتقی» و «ان اکرمکم عندالله اتقاکم» در مورد شان ایشان نازل شده.
3- در روایتی از سعد ابن ابی وقاص (رض) آمده که رسول الله (ص) فرمودند: «تمام درهای مسجد مسدود گردند الا دروازه حضرت علی (رض) که باز گذاشته شود». (نسائی) لازم به یاد آوری است که این دستور در زمان تعمیر مسجد صادر گردید. با توجه به اینکه حکم باز گذاشتن دروازه ابی بکر در ایام بیماری ایشان بوده و با مدنظر قرار دادن اینکه حکم جدید حکم قبلی را منسوخ می گرداند؛ حکمی که درباره حضرت ابوبکر(رض) صادر گردید ناسخ حدیثی است که در باره حضرت علی (رض) صادر گشته بود.
وفات
اواخر ماه صفر سخت و طو لانی شده بود زیرا حال مبارک رسول الله (ص) مساعد نبود با وجود کسالت و بیماری و ضعف شدید به جنة البقیع رفت و آمد داشت و همواره استغفار و ذکر و یاد خداوند ورد زبانش بود سر انجام، روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاول سال 11هجری بعد از زوال خورشید قلوب مسلمین از تپیدن باز ایستاد. وفات پیامبر آنچنان بر مسلمین سخت و دشوار بود گویا اسرافیل دمیده باشد. مردم هوش و حواسشان را از دست داده بودند. یکی بیهوش نقش زمین شده بود. آن یکی بدور خودش می پیچید، وبا بی طاقتی شیون و زاری میکرد. دیگری تمام نیرویش را از دست داده بود و حتی توان گریه نداشت، و تنها آه و ناله می کرد. به یکی شُک وارد شده بود وقدرت تکلم نداشت. یکی دیگر حیرت زده و شمشیر بدست با خشم و غضب می غرید که هر کس بگوید پیامبر ما وفات کرده با شمشیر من طرف است. یکدفعه از آن دور دستها سوار کاری با سرعت تمام نزدیک و نزدیکتر شد از اسب پیاده شد و جلو رفت گامهایش را به سختی بلند می کرد انگار کوهی از غم بر روی شانه هایش سنگینی می کرد آری آن غم فراق بود : فراق یار غار، در حالی که با اضطراب زمزمه می کرد: «وا نبیاه! وا خلیلاه! وا صفیّاه!» بر پیشانی یار غارش بوسه زد و مردمان را متوجه ساخت که اگر چه محمد مصطفی (ص)خاتم الرسل و افضل الرسل بوده ،اما این دار فانی را وداع گفته و بسرای همیشه جاوید شتافته است .اما خدای محمد (ص ) حی و قیوم است و راه و مقصد محمد مصطفی(ص) ادامه دارد. و باید شادی و سرور دشمنان اسلام را که به رقص آمده اند، به غم و ماتم تبدیل کنیم.
بیعت خلافت
همانطور که قبلا اشاره کردم هیچ ملتی ممکن نیست بدون رهبر و راهنما با امنیت زندگی کنند با شهادت نبی مکرم اسلام دشمنان دین و منافقان شیطان صفت خود را رها از غل و زنجیر تصور کردند. و در خیال واهی خود می گفتند مسلمانان دیگر رهبر و راهنمایی ندارند هر ظلم و جفایی را می توانیم بر مظلومین روا بداریم. هیچ حد و حدودی برای ما موجود نیست. و شروع به توطئه و جمع آوری تجهیزات جنگی می کردند. از آن طرف بعضی از مسلمین از دشمنان و منافقان احساس خطر کردند چراکه منافقان همانند گرگ بودند در پوستین میش و آماده موقعیتی می گشتند. لذا انصار در سقیفه بنی ساعده جمع شده تا کسی بعنوان جانشین مشخص شود در وقت شام کسی آمد و به ابوبکر (رض) خبر داد که انصار در سقیفه بنی ساعده جمع شده و می خواهند بدست سعد بن عباده (رض) بیعت کنند حضرت ابوبکر وعمر (رض) به آنجا تشریف برده انصار که دو قبیله اوس و خزرج از مهم ترین شاخه هایش بشمار می آمدند در جلسه یک نما ینده ای را از جانب خویش معین کردند تا نظرات و عقیده آنان را در باره خلیفه اعلام کنند. وچون معتقد بو دند در زمانی که اسلام به قدرت و شوکت لازم نرسیده بود و مسلمین مهاجرین از زیر سلطه ابر قدرتها پناه گاهی نداشتند و هر روز مورد ظلم و شکنجه مشرکین مبتلا بودند. این دو قبیله یعنی قبیله اوس و خزرج به محض مسلمان شدن با جان و مال از مهاجرین و اسلام دفاع کردند و هیچ کمکی که در توان آنان بوده از پیامبر (ص) و یاران فداکارش دریغ نکردند و علاوه از آن بعد از فتح مکه پیامبر در زادگاه و آشیانه آرزو هایش مکه مکرمه سکونت نکرد بلکه با میزبانان از جان گذشته در مدینه منوره سکونت کرد و آنان را ترجیح داد پس خلیفه باید از آنان باشد. حضرت ابو بکر با متانت تمام صحبت های انصار را گوش داد و سپس تمام فضایل آنانرا مورد تایید و عین حقیقت شمرد واما فداکاری های مهاجرین را نیز یاد آور شد و بیان کرد که مهاجرین چگونه بخاطر دین و اسلام از محبوب ترین و عزیزترین اشیاء، اشخاص و قبیله خود چشم پوشی کردند و آزار و شکنجه، طعنه و کنایه های مشرکین را متحمل شدند و خانه و کاشانه خویش را بخاطر دین مبین اسلام رها کردند و علاوه از آن پیامبر از قریش بوده و خلیفه نیز از این قبیله باشد تا همه مسلمین یک پارچه با وحدت و همدلی با او بیعت کرده و اختلاف و تفرقه ای بوجود نیاید.
البته بعد از صحبت های حضرت ابو بکر حضرت خباب بلند شد و این نظریه را داد که یک امیر از انصار باشد و یک امیر از مهاجرین اما این نظریه مورد تایید واقع نشد. در شمائل ترمذی آمده چون انصار گفتند: «منا امیر و منکم امیر ».
حضرت عمر (رض) سه خصوصیت از خصوصیات حضرت ابوبکر را بیان کردند:
1- آیه قرآن آنجا که می فرماید «ثانی اثنین اذ هما فی الغار» (توبه، 40) یعنی دومی آن دو، به ابو بکر صدیق اشاره می کند. یعنی بعد از پیامبر ابوبکر دومین شخص است
2- در قرآن مجید ابو بکر بعنوان دوست خاصه پیامبر معرفی شده :«اذ یقول لصا حبه لا تحزن» (توبه، 40)
3- خداوند در قرآن معیّت وهمراهی خویش رابا آن دو یار غار ثابت گردانیده: «ان الله معنا».(توبه، 40)
بعد از بحث و تبادل نظر همگی بر یک رای نهائی رسیدند و دموکراسی را به معنای واقعی آن به نمایش گذاشتند چرا که آنان بر این امر دستور داشتند: «و امرهم شوری بینهم» (شوری) و شروع به بیعت با حضرت ابو بکر (رض) کردند. و اینگونه به ما یاد دادند که نباید اسلام را در هیچ شرایطی رها کرد و باید تابع اسلام و رهبر خویش بود تا بتوانیم در همه دورانها و شرایطی که اسلام با آن مواجه می شود چه دورانهایی که اسلام تنها مرد میدان است و کسی را یارای مقابله با آن نیست و چه در زمانی که جهان کفر خود را تا دندان مسلح کرده تا بتواند ریشه اسلام را بخشکاند، با متحد و تابع رهبری واحد باشیم تا اسلام در زمان زندگی ما به راه خویش ادامه دهد و ما آن را سالم به دست آیندگان بسپاریم و روز قیامت در دادگاه عدالت الهی از خیانت کنندگان به این نعمت نباشیم.
ام یحیی حمیدی
منبع : پایگاه اطلاع رسانی سنی آنلاین
۱۳۹۳ خرداد ۱۱, یکشنبه
تبیان هر بیان
به فکر فرو می روم از خود سوال می کنم چقدر انسان نیازمند به رهبر و پیشوا دارد .سرزمینی را با مردمانی زیاد تجسم می کنم که بدون سردار، حاکم ،پادشاه و امیر زندگی را بسر می برند هیچ کسی نیست که آنها را امر و نهی کند خدایا چه کابوس وحشتناکی! چه هرج و مرجی! خیر ممکن نیست انسان ها بدون رهبر و راهنما زندگی نمایند. این از محالات است چرا که سلیقه های انسان ها با هم متفاوت است.
هر کسی خود را عقل کل میداند . و در آن صورت جنگ ،جدال، آشوب و هرج و مرج بیداد می کند در ثانی انسانها دارای دو صفت مهلک هستند 1- نسیان 2- عصیان. حضرت آدم که ابو البشر بود بعلت همین دو صفت یعنی نسیان و در نتیجه عصیان از بهشت بیرون رانده شد پس چطور ممکن است ما بنی آدم در کنار هم بدون رهبر و راهنمایی با خوشی و خرمی زندگی کنیم و از دامها و پرتگاهها ی شیاطین در امان بمانیم. پس معلوم شد یکی از اساسی ترین نیازهای بشریت یک هادی و رهنماست؛ کسی که در راستی و حقانیت او شکی نباشد و به وسیله اوانسانهای جهان به آرامش حقیقی دست یابند. به همین علت بود که خداوند پیام آوران بی شماری از جمله ابراهیم ،اسماعیل عیسی ، موسی و... را گسیل داشتند و سر انجام خاتم همه پیامبران محمد مصطفی (ص) را فرستادند. آن شخصیتی که برای همه مسلمین شناخته شده و منحصر به فرد است و ایشان را بدرستی می شناسند، می دانند چگونه پرورش یافت، بزرگ شد، و به بعثت رسید.
«الیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا» (مائده 5)
نخستین چیزی که وفات پیامبر خدا را معلوم ساخت سوره مبارکه نصر بود آنجا که می فرماید: «اذا جاء نصرالله و الفتح *و رایت الناس ید خلون فی دین الله افواجا *فسبح بحمد ربک و استغفره انه کان توابا *» ترجمه: چون نصرت خداوند بیاید و فتح و پیروزی نمایان شود و مردمان را ببینی که دسته دسته در دین خدا داخل می شوند آن وقت پرو دگا رت را همراه با ستایش به پاکی یاد کن و از وی آمرزش طلب کن همانا خدا به رحمت رجوع کننده است.
آری وقتی رسول الله متوجه شدند معلّم موفقی بوده و شا گردانی ممتاز و سرافراز تربیت کرده خود، با آسودگی خاطر خود را برای سفری مبارک آماده می کرد همان سفری که همه ما پیش رو داریم .لذا بیشتر به ذکر و دعا مشغول بودند و کلماتی آسمانی همواره ورد زبانش بود.کلماتی از قبیل «سبحانک اللهم ربنا و بحمدک» «اللهم اغفر لی و تب علی انک انت التواب الرحیم»
ویژگیهای یک استاد برجسته
استاد بمعنی مربی موفق،با عزت، مقتدر ،با شهامت و بردبار،یعنی سوق دهنده جسم وروح و روان بسوی عزت و افتخار.بودائیان، کنفیوسها، تائوئیستها و دیگر مکاتب در رؤیاهاشان برای اساتید برجسته خویش اوصافی مانند ریاضت ،خود گذشتگی، بالا بردن قدرت روح و روان، تزکیه نفس و از همه مهمتر پرورش شاگردانی بزرگ منش ومطیع عنوان می کنند.آری اینان این اوصاف را در رویاهای خود، و در ذهن خود مجسم می کنند چون این اوصاف ها از مشخصه یک استاد و معلم برجسته بشمار می آیند در حالی که پیامبرمسلمین با اینگونه صفات روشن حقیقتا آراسته شده بود طوری که در بسیاری از جاها غیر مسلمانان موفقیت این استاد فرزانه را اقرار و اعتراف کرده اند بله زمانی که فرستاده بر حق خداوند و ظیفه خود را بدرستی و با موفقیت به اتمام رساند .ایشان به سرای جاودانی دعوت شدند و ایشان با اعتماد راسخ به تربیت شدگان و شاگردان خویش و مقدمه و داع را فراهم می کردند.
آخرین سخنرانی رسول الله (ص)
رسول مکرم اسلام بعد از نماز برروی منبر تشریف بردند طبق روایت حافظ ابن کثیر روز پنج شنبه بوده است. ایشان پس از حمد و سپاس از باری تعالی نخست اصحاب احد را متذکر شدند و برایشان دعای مغفرت کردند .سپس مهاجرین را مورد خطاب قرار دادند و اینچنین فرمودند :آمار شما بیش از انصار می باشد .لذا شما آنان را مورد توجه خاصی قرار دهید. زیرا آنها مرا در میان خود جای دادند .با افراد محسن و نیکوکار آنها احسان و خوبی کنید، اگر چنانچه احیانا از آنان اشتباهی سر زد، آنان را مورد عفو و بخشش قرار دهید. سپس فرمود: «ای مردم خداوند متعال بنده ای از بندگان خود را در مورد دنیا و آخرت اختیار داده، اما آخرت را برای خود انتخاب نموده«. از آنجائی که صدیق اکبر مردی لبیب وبسیار دانا بودند، فورا متوجه شدند که یار غارش مد نظر می باشد.
لذا بمحض شنیدن این کلمات اشک از چشمانش جاری گشت و گفت:«یا رسول الله (ص)! مادر و پدرم فدایت باد» رسول الله (ص) اجازه صحبت ندادند و فرمودند: «ساکت باش» سپس به طرف درهای ورودی اصحاب گرامیش که در مسجد باز بودند نگاه کردند و فرمودند :تمام این درها را ببندید مگر درابوبکر را زیرا ابوبکر به اعتبار صحبت و رفاقت بر من نسبت به دیگران احسان بیشتری دارد،(البدایه و النهایه ج 5ص229، فتح الباری 7، ص10 باب فضل ابی بکر) باید دانست که علاوه از این روایت رسول الله (ص) درایام مرض الوفات از میان همه اصحاب کرام ابوبکر صدیق را برای امام جماعت در نماز های پنجگانه متعین کر دند مسئله امامت نمازها از احادیث صحیحه ثابت است شیخ جلاالدین سیوطی (رح) در تاریخ الخلفاء می نویسد: این حدیث متواتر است.
حدیث مربوطه از حضرت عایشه صدیقه، حضرت علی، عبدالله ابن عباس ،عبدالله بن عمر، عبدالله بن مسعود، و حضرت حفصه رضوان الله تعالی علیهم اجمعین روایت شده.همچنین در حدیث صحیح ارکان اسلام پنج مورد ذکر شده :قال رسول الله (ص): «بنی الاسلام علی خمس شهاده ان لا اله الا الله و ان محمد رسو ل الله و اقام الصلواه و ایتاءالزکاه و صوم رمضان و حج البیت من الستطعت الیه سبیلا» بنیان و اساس اسلام همین پنج مورد هستند بعد از شهادتین اقامه نماز در رتبه دوم قرار دارد.آن زمانی که سردار دو عالم توان وقدرت اقامه نماز را شخصا نداشت به حضرت عایشه دستور دادند تا به ابو بکر (رض) ابلاغ کنند نماز را بر پا دارد. اما حضرت عایشه این کار را نمی کردند. رسول الله تا سه دفعه خواسته خو یش را تکرار کردند.
و سر انجام ابو بکر(رض) با پاهای لرزان و چشمانی اشکبار دستور را اطاعت کرده و این مهم را انجام دادند.به همین علت اهل تسنن این مسئله راباعث منتخب شدن حضرت ابوبکر می دانند چرا که عقیده اهل سنت این است که رسول الله در حیات خویش کسی را بعنوان خلیفه تعیین نکردند بلکه اصحاب رسول الله با آزادی اندیشه و با شورای بزرگان خویش اورا بر گزیدند ودر این مورد چند مسئله را مد نظر داشته اند .
1- منتخب شدن ایشان برای امامت در نمازها.
2- بعلت علم و تقوی ایشان همچنان که آیات «و سیجنبها الاتقی» و «ان اکرمکم عندالله اتقاکم» در مورد شان ایشان نازل شده.
3- در روایتی از سعد ابن ابی وقاص (رض) آمده که رسول الله (ص) فرمودند: «تمام درهای مسجد مسدود گردند الا دروازه حضرت علی (رض) که باز گذاشته شود». (نسائی) لازم به یاد آوری است که این دستور در زمان تعمیر مسجد صادر گردید. با توجه به اینکه حکم باز گذاشتن دروازه ابی بکر در ایام بیماری ایشان بوده و با مدنظر قرار دادن اینکه حکم جدید حکم قبلی را منسوخ می گرداند؛ حکمی که درباره حضرت ابوبکر(رض) صادر گردید ناسخ حدیثی است که در باره حضرت علی (رض) صادر گشته بود.
وفات
اواخر ماه صفر سخت و طو لانی شده بود زیرا حال مبارک رسول الله (ص) مساعد نبود با وجود کسالت و بیماری و ضعف شدید به جنة البقیع رفت و آمد داشت و همواره استغفار و ذکر و یاد خداوند ورد زبانش بود سر انجام، روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاول سال 11هجری بعد از زوال خورشید قلوب مسلمین از تپیدن باز ایستاد. وفات پیامبر آنچنان بر مسلمین سخت و دشوار بود گویا اسرافیل دمیده باشد. مردم هوش و حواسشان را از دست داده بودند. یکی بیهوش نقش زمین شده بود. آن یکی بدور خودش می پیچید، وبا بی طاقتی شیون و زاری میکرد. دیگری تمام نیرویش را از دست داده بود و حتی توان گریه نداشت، و تنها آه و ناله می کرد. به یکی شُک وارد شده بود وقدرت تکلم نداشت. یکی دیگر حیرت زده و شمشیر بدست با خشم و غضب می غرید که هر کس بگوید پیامبر ما وفات کرده با شمشیر من طرف است. یکدفعه از آن دور دستها سوار کاری با سرعت تمام نزدیک و نزدیکتر شد از اسب پیاده شد و جلو رفت گامهایش را به سختی بلند می کرد انگار کوهی از غم بر روی شانه هایش سنگینی می کرد آری آن غم فراق بود : فراق یار غار، در حالی که با اضطراب زمزمه می کرد: «وا نبیاه! وا خلیلاه! وا صفیّاه!» بر پیشانی یار غارش بوسه زد و مردمان را متوجه ساخت که اگر چه محمد مصطفی (ص)خاتم الرسل و افضل الرسل بوده ،اما این دار فانی را وداع گفته و بسرای همیشه جاوید شتافته است .اما خدای محمد (ص ) حی و قیوم است و راه و مقصد محمد مصطفی(ص) ادامه دارد. و باید شادی و سرور دشمنان اسلام را که به رقص آمده اند، به غم و ماتم تبدیل کنیم.
بیعت خلافت
همانطور که قبلا اشاره کردم هیچ ملتی ممکن نیست بدون رهبر و راهنما با امنیت زندگی کنند با شهادت نبی مکرم اسلام دشمنان دین و منافقان شیطان صفت خود را رها از غل و زنجیر تصور کردند. و در خیال واهی خود می گفتند مسلمانان دیگر رهبر و راهنمایی ندارند هر ظلم و جفایی را می توانیم بر مظلومین روا بداریم. هیچ حد و حدودی برای ما موجود نیست. و شروع به توطئه و جمع آوری تجهیزات جنگی می کردند. از آن طرف بعضی از مسلمین از دشمنان و منافقان احساس خطر کردند چراکه منافقان همانند گرگ بودند در پوستین میش و آماده موقعیتی می گشتند. لذا انصار در سقیفه بنی ساعده جمع شده تا کسی بعنوان جانشین مشخص شود در وقت شام کسی آمد و به ابوبکر (رض) خبر داد که انصار در سقیفه بنی ساعده جمع شده و می خواهند بدست سعد بن عباده (رض) بیعت کنند حضرت ابوبکر وعمر (رض) به آنجا تشریف برده انصار که دو قبیله اوس و خزرج از مهم ترین شاخه هایش بشمار می آمدند در جلسه یک نما ینده ای را از جانب خویش معین کردند تا نظرات و عقیده آنان را در باره خلیفه اعلام کنند. وچون معتقد بو دند در زمانی که اسلام به قدرت و شوکت لازم نرسیده بود و مسلمین مهاجرین از زیر سلطه ابر قدرتها پناه گاهی نداشتند و هر روز مورد ظلم و شکنجه مشرکین مبتلا بودند. این دو قبیله یعنی قبیله اوس و خزرج به محض مسلمان شدن با جان و مال از مهاجرین و اسلام دفاع کردند و هیچ کمکی که در توان آنان بوده از پیامبر (ص) و یاران فداکارش دریغ نکردند و علاوه از آن بعد از فتح مکه پیامبر در زادگاه و آشیانه آرزو هایش مکه مکرمه سکونت نکرد بلکه با میزبانان از جان گذشته در مدینه منوره سکونت کرد و آنان را ترجیح داد پس خلیفه باید از آنان باشد. حضرت ابو بکر با متانت تمام صحبت های انصار را گوش داد و سپس تمام فضایل آنانرا مورد تایید و عین حقیقت شمرد واما فداکاری های مهاجرین را نیز یاد آور شد و بیان کرد که مهاجرین چگونه بخاطر دین و اسلام از محبوب ترین و عزیزترین اشیاء، اشخاص و قبیله خود چشم پوشی کردند و آزار و شکنجه، طعنه و کنایه های مشرکین را متحمل شدند و خانه و کاشانه خویش را بخاطر دین مبین اسلام رها کردند و علاوه از آن پیامبر از قریش بوده و خلیفه نیز از این قبیله باشد تا همه مسلمین یک پارچه با وحدت و همدلی با او بیعت کرده و اختلاف و تفرقه ای بوجود نیاید.
البته بعد از صحبت های حضرت ابو بکر حضرت خباب بلند شد و این نظریه را داد که یک امیر از انصار باشد و یک امیر از مهاجرین اما این نظریه مورد تایید واقع نشد. در شمائل ترمذی آمده چون انصار گفتند: «منا امیر و منکم امیر ».
حضرت عمر (رض) سه خصوصیت از خصوصیات حضرت ابوبکر را بیان کردند:
1- آیه قرآن آنجا که می فرماید «ثانی اثنین اذ هما فی الغار» (توبه، 40) یعنی دومی آن دو، به ابو بکر صدیق اشاره می کند. یعنی بعد از پیامبر ابوبکر دومین شخص است
2- در قرآن مجید ابو بکر بعنوان دوست خاصه پیامبر معرفی شده :«اذ یقول لصا حبه لا تحزن» (توبه، 40)
3- خداوند در قرآن معیّت وهمراهی خویش رابا آن دو یار غار ثابت گردانیده: «ان الله معنا».(توبه، 40)
بعد از بحث و تبادل نظر همگی بر یک رای نهائی رسیدند و دموکراسی را به معنای واقعی آن به نمایش گذاشتند چرا که آنان بر این امر دستور داشتند: «و امرهم شوری بینهم» (شوری) و شروع به بیعت با حضرت ابو بکر (رض) کردند. و اینگونه به ما یاد دادند که نباید اسلام را در هیچ شرایطی رها کرد و باید تابع اسلام و رهبر خویش بود تا بتوانیم در همه دورانها و شرایطی که اسلام با آن مواجه می شود چه دورانهایی که اسلام تنها مرد میدان است و کسی را یارای مقابله با آن نیست و چه در زمانی که جهان کفر خود را تا دندان مسلح کرده تا بتواند ریشه اسلام را بخشکاند، با متحد و تابع رهبری واحد باشیم تا اسلام در زمان زندگی ما به راه خویش ادامه دهد و ما آن را سالم به دست آیندگان بسپاریم و روز قیامت در دادگاه عدالت الهی از خیانت کنندگان به این نعمت نباشیم.
ام یحیی حمیدی
منبع : پایگاه اطلاع رسانی سنی آنلاین
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر